عشق پنهان 💜 p.2
ویو تهیونگ
دیدم دختره کفری شد و با عصبانیت رفت بعد که به خودم اومدم دیدم چه ها کردم
ویو ا/ت
رئیسم حرف اون پسره رو شنیده بود داشت سرم داد میزد مرتیکه ... اخراجم کرد
ا/ت بدو بدو رفت بالا سره تهیونگ و با گریه بهش گفت به خاطر تویه هرزه از کارم اخراج شدم بیشعووور (اگه برا تو بیشعوره واسه ما فرشتس💩)
1 هفته بعد
ویو ا/ت
بعد یک هفته تونستم یه کار پیدا کنم یه شرکت مدلینگ لباس بود خیلییی هیجان داشتم امیدوار بودم رئیس اینجا مهربون باشع بلند شدم و رفتم بیست دقیقه ای رسیدم رفتم طبقه بالا درو زدم
خودتون دیگه میدونید چیه 😅
لایک و کامنت لطفاااا❤
دیدم دختره کفری شد و با عصبانیت رفت بعد که به خودم اومدم دیدم چه ها کردم
ویو ا/ت
رئیسم حرف اون پسره رو شنیده بود داشت سرم داد میزد مرتیکه ... اخراجم کرد
ا/ت بدو بدو رفت بالا سره تهیونگ و با گریه بهش گفت به خاطر تویه هرزه از کارم اخراج شدم بیشعووور (اگه برا تو بیشعوره واسه ما فرشتس💩)
1 هفته بعد
ویو ا/ت
بعد یک هفته تونستم یه کار پیدا کنم یه شرکت مدلینگ لباس بود خیلییی هیجان داشتم امیدوار بودم رئیس اینجا مهربون باشع بلند شدم و رفتم بیست دقیقه ای رسیدم رفتم طبقه بالا درو زدم
خودتون دیگه میدونید چیه 😅
لایک و کامنت لطفاااا❤
۷.۹k
۲۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.