لجباز جذاب p3
لجباز جذاب p3
رفتم بیرون با چیزی که دیدم خشکم زد
اون پسره تهیونگ بود
بابا:دخترم بیا بشین
بابای ته:خوب برید حرفاتونو بزنید
بابا:دخترم تهیونگ رو به اتاقت راهنمایی کن
میسو :بلند شدمو به سمت اتاقم حرکت کردم تهیونگ هم پشت سرم میومد
رفتم نشستم رو تختم تهیونگ هم نشست اونور تخت
میسو : من قصد ازدواج ندارم آقای کیم
تهیونگ : ولی من دارم خانم پارک
میسو :تو اصلا میدونی من چن سالمه
تهیونگ :نه
میسو :۲۰
تهیونگ :خب منم ۲۴
میسو :نمیشه اینجوری تو ددی میشی من میخوام شوهرم هم سن خودم باشه
«فهمید چه گندی زده سرخ شد »
تهیونگ: اقا من میخوام بیبی بگیرم تو مشکلی داری ؟
میسو :اره
تهیونگ: من که ندارم حله ازدواج میکنیم
میسو : دیدم داره در میره دستشو گرفتم زود ول کردم
میسو :یه لحظه بشین حرف بزنیم
تهیونگ :نه
میسو : اگه من پایین جواب رد بدم میدونی نمی تونی باهام ازدواج کنی
تهیونگ :بگو
میسو :من یه سری شرطا دارم
ته :بگو
میسو : یک بهم دس نمیزنی
ته :خوب دقیقاً من زن میخوام چیکار میخوام برام توله بیاره دیگه
میسو :اگه میخای بهم دس بزنی تا قبول نکنم دو هرجا بخوام میرم تو کارامم دخالت نمیکنی سه اتاقامون باید جدا باشه
چهار تو دانشگاه هیچ کس خبر دار نمیشه
ته : من هرشب یه دختر میارم دو تو کارام دخالت نمیکنی سه باید جلو دوستام عاشقم باشی
میسو :تو که هرشب یه دختر میاری چرا میخوای زن بگیری
ته :دلم میخواد عشقم کشیده زن بگیرم
میسو :هردو قبول کردیم و رفتیم پایین
میسو : ما هردو موافقیم
بابای تهیونگ : خب جشن نامزدی فردا باشه
بابا :باشه خوبه فرداهم دانشگاه تعطیل ه
میسو : تهیونگ اینا بعد شام رفتن و من
رفتم تو اتاقم لباسم رو عوض کردم
گرفتم خوابیدم
صبح پاشدم دیدم مامانم اومد تو اتاقم
مامان:تهیونگ نیم ساعت دیگه میاد دنبالت برای خرید نامزدی
میسو : باشه
پاشدم یه استایل خفن زدم ولی ایندفه یه ارایش خیلی ملایم کردم و گوشیم و هندزفریم رو داخل جیبم گذاشتم و رفتم پایین صبحونه خوردم
دیدم صدای ماشین میاد و تهیونگ اود داخل
و به بابا گفت
تهیونگ:با اجازه من میسو رو ببرم
بابا:بله حتما
میسو :با بی حوصلگی رفتم سمت در و سوار ماشینش شدم
تا اونجا حرفی نزدیم
پیاده شدم و رفتم داخل پاساژ تهیونگ پشت سرم اومد یه لباس تقریبا اب پر رنگ دیدم رفتم داخل مغازه لباس رو گرفتم رفتم داخل اتاق پرو لباس رو پوشیدم خیلی بهم میومد اومدم بیرون
تهیونگ :لباس خیلی بهش میومد ولی تظاهر نکردم
میسو :همینُ رو لطف کنید :
حمایت کنید لطفاً ♥️
رفتم بیرون با چیزی که دیدم خشکم زد
اون پسره تهیونگ بود
بابا:دخترم بیا بشین
بابای ته:خوب برید حرفاتونو بزنید
بابا:دخترم تهیونگ رو به اتاقت راهنمایی کن
میسو :بلند شدمو به سمت اتاقم حرکت کردم تهیونگ هم پشت سرم میومد
رفتم نشستم رو تختم تهیونگ هم نشست اونور تخت
میسو : من قصد ازدواج ندارم آقای کیم
تهیونگ : ولی من دارم خانم پارک
میسو :تو اصلا میدونی من چن سالمه
تهیونگ :نه
میسو :۲۰
تهیونگ :خب منم ۲۴
میسو :نمیشه اینجوری تو ددی میشی من میخوام شوهرم هم سن خودم باشه
«فهمید چه گندی زده سرخ شد »
تهیونگ: اقا من میخوام بیبی بگیرم تو مشکلی داری ؟
میسو :اره
تهیونگ: من که ندارم حله ازدواج میکنیم
میسو : دیدم داره در میره دستشو گرفتم زود ول کردم
میسو :یه لحظه بشین حرف بزنیم
تهیونگ :نه
میسو : اگه من پایین جواب رد بدم میدونی نمی تونی باهام ازدواج کنی
تهیونگ :بگو
میسو :من یه سری شرطا دارم
ته :بگو
میسو : یک بهم دس نمیزنی
ته :خوب دقیقاً من زن میخوام چیکار میخوام برام توله بیاره دیگه
میسو :اگه میخای بهم دس بزنی تا قبول نکنم دو هرجا بخوام میرم تو کارامم دخالت نمیکنی سه اتاقامون باید جدا باشه
چهار تو دانشگاه هیچ کس خبر دار نمیشه
ته : من هرشب یه دختر میارم دو تو کارام دخالت نمیکنی سه باید جلو دوستام عاشقم باشی
میسو :تو که هرشب یه دختر میاری چرا میخوای زن بگیری
ته :دلم میخواد عشقم کشیده زن بگیرم
میسو :هردو قبول کردیم و رفتیم پایین
میسو : ما هردو موافقیم
بابای تهیونگ : خب جشن نامزدی فردا باشه
بابا :باشه خوبه فرداهم دانشگاه تعطیل ه
میسو : تهیونگ اینا بعد شام رفتن و من
رفتم تو اتاقم لباسم رو عوض کردم
گرفتم خوابیدم
صبح پاشدم دیدم مامانم اومد تو اتاقم
مامان:تهیونگ نیم ساعت دیگه میاد دنبالت برای خرید نامزدی
میسو : باشه
پاشدم یه استایل خفن زدم ولی ایندفه یه ارایش خیلی ملایم کردم و گوشیم و هندزفریم رو داخل جیبم گذاشتم و رفتم پایین صبحونه خوردم
دیدم صدای ماشین میاد و تهیونگ اود داخل
و به بابا گفت
تهیونگ:با اجازه من میسو رو ببرم
بابا:بله حتما
میسو :با بی حوصلگی رفتم سمت در و سوار ماشینش شدم
تا اونجا حرفی نزدیم
پیاده شدم و رفتم داخل پاساژ تهیونگ پشت سرم اومد یه لباس تقریبا اب پر رنگ دیدم رفتم داخل مغازه لباس رو گرفتم رفتم داخل اتاق پرو لباس رو پوشیدم خیلی بهم میومد اومدم بیرون
تهیونگ :لباس خیلی بهش میومد ولی تظاهر نکردم
میسو :همینُ رو لطف کنید :
حمایت کنید لطفاً ♥️
۹.۶k
۱۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.