چهل و نهم
دلی از ازا در بیارم
کوک ـ من گشنمه
سویونگ ـ خوب برو یه چیزی بخور
کوک ـ تو نمی خوای چیزی بخوری
سویونگ ـ مگه ندیدی توی مهمونی مثل گاو خوردم
کوک ـ خوب اون برای خودت الا هم بیا برای بچه بخور اخه من بدون تو نمی تونم چیزی بخورم
سویونگ ـ باشه الا میا م
بعدش نشستن و باهم یه چیزی خوردم و بعد رفتن سمت اتاق خواب
کوک ـ راستی سویونگ به نظرت که خانوادمون سه تایی می شه
سویونک ـ پنج ماه دیگه
کوک ـ راستی خوبه امروز چیزی نخوردم داخل اشپز خونه دیدم که همون دختره ی اکبیری داشت توی غذا یه چیزی می ریخت
سو یونگ ـ اره دیدم بعد از اینکه تو گفتی غذا نمی خورم مثل چی داست می سوخت
کوک ـ خوب بیا بخوتبیم خیلی خوابم میاد
سویونگ ـ اره منم خوابم میاد
کوک ـ من گشنمه
سویونگ ـ خوب برو یه چیزی بخور
کوک ـ تو نمی خوای چیزی بخوری
سویونگ ـ مگه ندیدی توی مهمونی مثل گاو خوردم
کوک ـ خوب اون برای خودت الا هم بیا برای بچه بخور اخه من بدون تو نمی تونم چیزی بخورم
سویونگ ـ باشه الا میا م
بعدش نشستن و باهم یه چیزی خوردم و بعد رفتن سمت اتاق خواب
کوک ـ راستی سویونگ به نظرت که خانوادمون سه تایی می شه
سویونک ـ پنج ماه دیگه
کوک ـ راستی خوبه امروز چیزی نخوردم داخل اشپز خونه دیدم که همون دختره ی اکبیری داشت توی غذا یه چیزی می ریخت
سو یونگ ـ اره دیدم بعد از اینکه تو گفتی غذا نمی خورم مثل چی داست می سوخت
کوک ـ خوب بیا بخوتبیم خیلی خوابم میاد
سویونگ ـ اره منم خوابم میاد
۶.۰k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.