رمان قلب بنفش💜
پارت2
دیانا:بعد از احوال پرسی رفتیم دنبال نیکا
دیانا:جیغغغغغغغغغغ اردلان یاواش تررررر🥺💔
ممد:دیا نترس باوا یوهووووت عشق و حال کنننن
ارسلان:داداش ممد لایک
دیانا:مرسیع داشیع ممد تو مث داداشیع منیع😎❤😹
بعد رسیدن دیانا ی تک زنگ زد نیکا و قطع کرد
نیکا اومد بیرون اومد تو ماشین
نیکا:سلام بچهاع چطورین😹🙂من دوست دیانا هستم اسمم نیکا هستش
ممد:خوش خانوم جان منم ممد هستم دوست ارسلان و دیانا
بعد از چند دیقعه صحبت رسیدیم ب پارک
پارک خیلی شلوغ بود
دیانا:بچهاع بریم اونجااا
بچهاع:رععع
.
.
.
.
دیانا :من و ارسلان میریم بازی دو چرخع کنیم
نیکا ممد:اهاع باشع پس چطورع ماعم بریم سوار تاب😹
(کودک درون فعال)
دیانا و ارسی داشتن بازی میکردن ک دیانا افتاد پاش شکست دیانا یک جیغی زد ک نیکا و ممد از ترس داشتن سکتع میکردن رسیدن پیش ارسلان ارسلان زود دیانا رو بلند کرد و رفتن بیمارستان🥺
دکترمحراب خان😹:مریض پاش شکستع باید عمل کنیمع
چند ساعت گذشت کع دیانا اومد بیرون
ارسلان:دیانا منع گوع خوردم چص نکنننن
نیکا:دیانا راس میگع
ممد:موافقم
این داستان ادامه دارد🧟♀️😹
دیانا:بعد از احوال پرسی رفتیم دنبال نیکا
دیانا:جیغغغغغغغغغغ اردلان یاواش تررررر🥺💔
ممد:دیا نترس باوا یوهووووت عشق و حال کنننن
ارسلان:داداش ممد لایک
دیانا:مرسیع داشیع ممد تو مث داداشیع منیع😎❤😹
بعد رسیدن دیانا ی تک زنگ زد نیکا و قطع کرد
نیکا اومد بیرون اومد تو ماشین
نیکا:سلام بچهاع چطورین😹🙂من دوست دیانا هستم اسمم نیکا هستش
ممد:خوش خانوم جان منم ممد هستم دوست ارسلان و دیانا
بعد از چند دیقعه صحبت رسیدیم ب پارک
پارک خیلی شلوغ بود
دیانا:بچهاع بریم اونجااا
بچهاع:رععع
.
.
.
.
دیانا :من و ارسلان میریم بازی دو چرخع کنیم
نیکا ممد:اهاع باشع پس چطورع ماعم بریم سوار تاب😹
(کودک درون فعال)
دیانا و ارسی داشتن بازی میکردن ک دیانا افتاد پاش شکست دیانا یک جیغی زد ک نیکا و ممد از ترس داشتن سکتع میکردن رسیدن پیش ارسلان ارسلان زود دیانا رو بلند کرد و رفتن بیمارستان🥺
دکترمحراب خان😹:مریض پاش شکستع باید عمل کنیمع
چند ساعت گذشت کع دیانا اومد بیرون
ارسلان:دیانا منع گوع خوردم چص نکنننن
نیکا:دیانا راس میگع
ممد:موافقم
این داستان ادامه دارد🧟♀️😹
۸.۵k
۱۷ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.