ارباب دارک من p2
ارباب دارک من
پارت ۲
ا.ت ویو
داشتم از بار برمیگشتم خونه و متوجه ون های مشکی شدم که جلوی راهم رو گرفتن
داشتم از کنارشون رد میشدم که چند تا هرکول اومدن و گرفتنم
پرت شدم توی ون
راه طولانی بود توی کل راه سعی کردم فرار کنم اما زورم به اون هرکولا نمیرسید
پرش زمانی به عمارت
ا.ت ویو
نگهبانا همشهلم میدادن
(صحبتهای ادمین با ا.ت)
اد:انتظار نداشتی شبیه ملکه ها باهات رفتار کنن که؟🤣
+گگگگگگگ
(بادیگاردا ات رو توی یه اتاقی که بوی خون میومد و تاریک بود حبس کردن)
جونگ کوک ویو
رفتم ببینم اون دختره چه حاله
(ادمین گشاد است و پرش زمانی میزارد🤣🤣🤣🤣چرا اینجوری حرف زدم😑)
جونگ کوک بعد از رفتن پیش ا.ت رفت پیش اجوما و بهش گفت به ا.ت لباس خدمت کاری بده و قوانینو بهش توضیح بده
اجوما ویو
رفتم پیش اون دختری که ارباب گفتن
&سلام دخترم
+سلام اجوما، اینجا کجاس،چرا اینجام
&دختر نفس بگیر
&تو از الان خدمتکار اینجایی ایناهم لباس برای تو عه
قوانین اینجا اینه
۱.سر ساعت ۵ بیدار مشی
۲.نباید پات رو از حیاط به بیرون بزاری
۳.ارباب رو شکل دیگه ای صدا نکن وگرنه تنبیه میشی
۴.نباید روی حرف ارباب حرف بزنی
۵.ارباب هر دستوری بدن انجام میدی
&متوجه شدی؟
+بل...ه
پرش به فردا صبح
ا.ت ویو
ساعت ۴ و ۴۵ دقیقه بیدار شدم کارای لازم کردم
رفتم پیش اجوما
&دخترم اومدی، بیا صبحانه
+اومدم
ادمین گشاده خودتون کارا رو تصور کنین🙂😉😅
ا.ت داشت غذا میپخت و حواسش نبود زیاد فلفل ریخت😁😂و وقتی کوک داشت غذا میخورد اتیش گرفت🌚🔥
(حس میکنم داستان خیلی بده توی کامنتا نطرتون بگین)
و جونگ کوک به عنوان اولین(مگه قرار چند تا شه😑)تنبیه ا.ت
ا.ت رو برد توی یه جای تاریک و بهش گفت تا ۴۸ ساعت (کمه یا زیاد به نظرتون؟)حق خوردن آب غذا و خوابیدن نداره و توی اون جا حبسه(اونجا که کوک ا.ت رو برده اتاق شکنجس همون اتاق که قبلا گفتم)
پرش به ۴۸ ساعت بعد
ا.ت خیلی بی جون شده بود
نکته:دوتا بادیگارد پیش ا.تن پس کسی نمیتونه کمکش کنه
از شدت بی جونی روی زمین افتاد و بیهوش شد
نکته ۲:ا.ت کم خونی شدیدی داره
یکی از بادیگاردا رفت ارباب رو خبر کنه و اون یکی هم سعی کرد ات رو به هوش بیاره
جونگ کوک دکتر شخصیش(جیمین)رو خبر کرد
پرش زمانی
(علامت جیمین÷)
_حالش خوبه؟
÷اره اما کم خونی شدیدی داره باید مراقبش باشی
_کمائو هیونگ(ممنونم هیونگ اینو احتمالا همه بلدین🙂)
پایان پارت ۲
لایک و کامنت یادتون نره💙❤💌
پارت ۲
ا.ت ویو
داشتم از بار برمیگشتم خونه و متوجه ون های مشکی شدم که جلوی راهم رو گرفتن
داشتم از کنارشون رد میشدم که چند تا هرکول اومدن و گرفتنم
پرت شدم توی ون
راه طولانی بود توی کل راه سعی کردم فرار کنم اما زورم به اون هرکولا نمیرسید
پرش زمانی به عمارت
ا.ت ویو
نگهبانا همشهلم میدادن
(صحبتهای ادمین با ا.ت)
اد:انتظار نداشتی شبیه ملکه ها باهات رفتار کنن که؟🤣
+گگگگگگگ
(بادیگاردا ات رو توی یه اتاقی که بوی خون میومد و تاریک بود حبس کردن)
جونگ کوک ویو
رفتم ببینم اون دختره چه حاله
(ادمین گشاد است و پرش زمانی میزارد🤣🤣🤣🤣چرا اینجوری حرف زدم😑)
جونگ کوک بعد از رفتن پیش ا.ت رفت پیش اجوما و بهش گفت به ا.ت لباس خدمت کاری بده و قوانینو بهش توضیح بده
اجوما ویو
رفتم پیش اون دختری که ارباب گفتن
&سلام دخترم
+سلام اجوما، اینجا کجاس،چرا اینجام
&دختر نفس بگیر
&تو از الان خدمتکار اینجایی ایناهم لباس برای تو عه
قوانین اینجا اینه
۱.سر ساعت ۵ بیدار مشی
۲.نباید پات رو از حیاط به بیرون بزاری
۳.ارباب رو شکل دیگه ای صدا نکن وگرنه تنبیه میشی
۴.نباید روی حرف ارباب حرف بزنی
۵.ارباب هر دستوری بدن انجام میدی
&متوجه شدی؟
+بل...ه
پرش به فردا صبح
ا.ت ویو
ساعت ۴ و ۴۵ دقیقه بیدار شدم کارای لازم کردم
رفتم پیش اجوما
&دخترم اومدی، بیا صبحانه
+اومدم
ادمین گشاده خودتون کارا رو تصور کنین🙂😉😅
ا.ت داشت غذا میپخت و حواسش نبود زیاد فلفل ریخت😁😂و وقتی کوک داشت غذا میخورد اتیش گرفت🌚🔥
(حس میکنم داستان خیلی بده توی کامنتا نطرتون بگین)
و جونگ کوک به عنوان اولین(مگه قرار چند تا شه😑)تنبیه ا.ت
ا.ت رو برد توی یه جای تاریک و بهش گفت تا ۴۸ ساعت (کمه یا زیاد به نظرتون؟)حق خوردن آب غذا و خوابیدن نداره و توی اون جا حبسه(اونجا که کوک ا.ت رو برده اتاق شکنجس همون اتاق که قبلا گفتم)
پرش به ۴۸ ساعت بعد
ا.ت خیلی بی جون شده بود
نکته:دوتا بادیگارد پیش ا.تن پس کسی نمیتونه کمکش کنه
از شدت بی جونی روی زمین افتاد و بیهوش شد
نکته ۲:ا.ت کم خونی شدیدی داره
یکی از بادیگاردا رفت ارباب رو خبر کنه و اون یکی هم سعی کرد ات رو به هوش بیاره
جونگ کوک دکتر شخصیش(جیمین)رو خبر کرد
پرش زمانی
(علامت جیمین÷)
_حالش خوبه؟
÷اره اما کم خونی شدیدی داره باید مراقبش باشی
_کمائو هیونگ(ممنونم هیونگ اینو احتمالا همه بلدین🙂)
پایان پارت ۲
لایک و کامنت یادتون نره💙❤💌
۲.۸k
۲۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.