عشق طلسم شده من
عشق طلسم شده من
کیومری: رفتم بالا بالا ایستادم شروع کردم حرف زدم با خدا با صدای آروم منو خلق کردی پدر و مادر دادی ولی منو مثل سگ بهم فروختی دوست دبستان نداشتم ولی پدر و مادر داشتم بعد از اون منو گیر سان سو انداختی ک یک دیوونه به تمام عیار بود ولی وقتی با یونگی آشنا شدم دنیام تغییر کرد گفتم شادی بهم رو کرده ولی اونم ولم کرد هوا داشت بارون میزد خدایا الانم منو ببر پیش خودت
یونگی: وقتی رسیدم دیدم کیومری داره با خودش حرف میزنه صداش رو میشنیدم با چیزایی ک گف ب خودم لعنت فرستادم اون منودوست داره منمهمینتور
صداش کردم ک برگشت سمتم
کیومری: چه رویای قشنگیک دارم میبینمت خدافس یونگی داشت خودش رو پرت میکرد ک دوئیدم سمتش دستش رو گرفتم ک با زانو خورد زمین
یونگی:پیشونیم چسبوندم به پیشونیش بل همون دست خونیم موهاش رو هی میدادم پشت گوشش سرم رو بیشتر میچسبوندم
چیکارمیکنی نمیدونی من بدون تو میمیرم من غلط کردم ببخشید کیومری معذرت میخوام(بابغض)
کیومری: یونگی
یونگی: هیششش هیچینگووو
چشماش رو باز کرد رو سمت من
یونگی:بدونتوقف لبم رو گذاشتم روی لبش آروم هی با کف دستم موهاش رو میدادم کنار
کیومری: آروم لبش رو روی لبم حرکت میداد
یونگی: بعد از چند دقیق لبم رو برداشتم دوست دارم کیومری دوست دارم
کیومری: بلند داد زدم منم دوست دارم یونگیییییی
یونگی: هیشش دختره دیوونه الان میان بیرونمون میکنن
پارت سی😂🐺بالاخره کاری ک خواستید اتفاق افتاد
کیومری: رفتم بالا بالا ایستادم شروع کردم حرف زدم با خدا با صدای آروم منو خلق کردی پدر و مادر دادی ولی منو مثل سگ بهم فروختی دوست دبستان نداشتم ولی پدر و مادر داشتم بعد از اون منو گیر سان سو انداختی ک یک دیوونه به تمام عیار بود ولی وقتی با یونگی آشنا شدم دنیام تغییر کرد گفتم شادی بهم رو کرده ولی اونم ولم کرد هوا داشت بارون میزد خدایا الانم منو ببر پیش خودت
یونگی: وقتی رسیدم دیدم کیومری داره با خودش حرف میزنه صداش رو میشنیدم با چیزایی ک گف ب خودم لعنت فرستادم اون منودوست داره منمهمینتور
صداش کردم ک برگشت سمتم
کیومری: چه رویای قشنگیک دارم میبینمت خدافس یونگی داشت خودش رو پرت میکرد ک دوئیدم سمتش دستش رو گرفتم ک با زانو خورد زمین
یونگی:پیشونیم چسبوندم به پیشونیش بل همون دست خونیم موهاش رو هی میدادم پشت گوشش سرم رو بیشتر میچسبوندم
چیکارمیکنی نمیدونی من بدون تو میمیرم من غلط کردم ببخشید کیومری معذرت میخوام(بابغض)
کیومری: یونگی
یونگی: هیششش هیچینگووو
چشماش رو باز کرد رو سمت من
یونگی:بدونتوقف لبم رو گذاشتم روی لبش آروم هی با کف دستم موهاش رو میدادم کنار
کیومری: آروم لبش رو روی لبم حرکت میداد
یونگی: بعد از چند دقیق لبم رو برداشتم دوست دارم کیومری دوست دارم
کیومری: بلند داد زدم منم دوست دارم یونگیییییی
یونگی: هیشش دختره دیوونه الان میان بیرونمون میکنن
پارت سی😂🐺بالاخره کاری ک خواستید اتفاق افتاد
۲۳.۳k
۰۱ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.