you love a vampire part 5 (11)
_😑جرئت داری یبار دیگه بگو
تائو: جرئت دارم😌
_اوه آقای با جرئت بیا اینجا ببینم
تائو: چی تو سرت میگذره لیلی؟🙄😅
_😏شیطونی
تائو: من که پایتم😆
_عه؟؟
تائو: بله😏
لیلی خندید و هلش داد روی تخت و شروع کرد به قلقلک دادن
_گولت زدم😅😈
تائو: واااای لیلی ولم کن ولم کن توروخدا😂😂😂
_نخیرررررممممم😂😂
تائو: وای لیلی میشه... میشه بسه؟؟😂
_نه نمیشه😂
تائو: وای لیلی الان همه صدامو میشنون ...آبرومو به عنوان یه شوالیه بردی😂
_😑😂برو بابا
دست از قلقلک برداشت و کنارش دراز کشید
تائو: واای هنوز داره قلقلکم میاد آی خدا😂
_من که کاری نمیکنم😂
تائو: بعدا تلافی میکنم😂
_😏😐اوه واقعا؟
تائو : نه نه غلط کردم😅
_خوبه خودت زود تسلیم شدی😂
رفت توی بغل تائو . تائو سرشو بوسید
_تائو....حال سوهو حالش خوبه؟
تائو: خوبه داره استراحت میکنه
_به نفعشه که منو نبینه....الان ازم خیلی متنفره
تائو: نه لیلی اتفاقا اصلا اینطوری نیست ....اون خیلی دوست داره لیلی و نگرانته ....میدونی چرا امروز عصبانی شد؟....چون میترسه لیلی!....اون مسئوله...در برابر تو و لوهان....در برابر مردم و سرزمین....پادشاه بودن همینه......تو فقط باید باهاش صحبت کنی ....قرار نیست که علاقش ازت کم شه
_....راست میگی حق با توعه
تائو: الان حالت بهتره؟
_آره....چون یه نفر اینجاست که داره بهم آرامش میده
تائو: خوشحالم که خوبی....
به خودش فشارش داد
تائو: وقتی امروز از حال رفتی خیلی ترسیدم....ترسیدم دیگه هیچوقت نبینمت....لیلی نزار هیچوقت اون حسو درک کنم باشه؟
_باشه....بهت قول میدم
خودشو تو بغلش چسبوند
_دوست دارم
تائو: من خیلی بیشتر لیلی
🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷
تائو: جرئت دارم😌
_اوه آقای با جرئت بیا اینجا ببینم
تائو: چی تو سرت میگذره لیلی؟🙄😅
_😏شیطونی
تائو: من که پایتم😆
_عه؟؟
تائو: بله😏
لیلی خندید و هلش داد روی تخت و شروع کرد به قلقلک دادن
_گولت زدم😅😈
تائو: واااای لیلی ولم کن ولم کن توروخدا😂😂😂
_نخیرررررممممم😂😂
تائو: وای لیلی میشه... میشه بسه؟؟😂
_نه نمیشه😂
تائو: وای لیلی الان همه صدامو میشنون ...آبرومو به عنوان یه شوالیه بردی😂
_😑😂برو بابا
دست از قلقلک برداشت و کنارش دراز کشید
تائو: واای هنوز داره قلقلکم میاد آی خدا😂
_من که کاری نمیکنم😂
تائو: بعدا تلافی میکنم😂
_😏😐اوه واقعا؟
تائو : نه نه غلط کردم😅
_خوبه خودت زود تسلیم شدی😂
رفت توی بغل تائو . تائو سرشو بوسید
_تائو....حال سوهو حالش خوبه؟
تائو: خوبه داره استراحت میکنه
_به نفعشه که منو نبینه....الان ازم خیلی متنفره
تائو: نه لیلی اتفاقا اصلا اینطوری نیست ....اون خیلی دوست داره لیلی و نگرانته ....میدونی چرا امروز عصبانی شد؟....چون میترسه لیلی!....اون مسئوله...در برابر تو و لوهان....در برابر مردم و سرزمین....پادشاه بودن همینه......تو فقط باید باهاش صحبت کنی ....قرار نیست که علاقش ازت کم شه
_....راست میگی حق با توعه
تائو: الان حالت بهتره؟
_آره....چون یه نفر اینجاست که داره بهم آرامش میده
تائو: خوشحالم که خوبی....
به خودش فشارش داد
تائو: وقتی امروز از حال رفتی خیلی ترسیدم....ترسیدم دیگه هیچوقت نبینمت....لیلی نزار هیچوقت اون حسو درک کنم باشه؟
_باشه....بهت قول میدم
خودشو تو بغلش چسبوند
_دوست دارم
تائو: من خیلی بیشتر لیلی
🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷
۳.۳k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.