فیک جانگ کوک(نقرت نمی گذارد عاشق باشم)پارت۲۳*
از زبان سوهو:
دو سه ساعت بعد از این که رسیده بودیم خونه کوک بیدار شد .رفتم واسش یکی هوکوک درست کردم.بردم دم تخت اروم اروم دادم بهش بعدشم پریدم بغلش و یک ساعت کنارش خوابیدم.
بعد یک ساعت که بیدار شده بودم و داشتم خونه رو تمیز می کردم دیدم کوک داره صدام میزنه.
کوک:سوهو
سوهو:جانم
کوک:بیا
سوهو:باشه
رفتم بالا ببینم چیه
سوهو:جانم
کوک:میشه بیای کمکم لباسم رو دربیاری.
سوهو:فکر می کردم دیگه تین ادتتو ترک کردی خدااااااا
کوک:این ادت تو قبرم با منه
رفتم لباسشو دراوردم .لباس خوابم رو پوشیدم صورتمو شستم مسواک زدم رفتم کنارش تو تخت.
بغلش کردم خیلی سفت.
کوک:میشهدکه با هم
سوهو:هیسسسس خودم می دونم چی میخوتی بگی بیا
لبام رو مکید لباس مزه دوت فرنگی می داد🍓
یک هفته بعد:
حاب کوک بهتر شده ولی جینا هنوزم یک هفتس باهام حرف نزده.
کوک هم چیزی نمیگه .دیگه احساس می کنم می توتم کوک رو ببخشم.
هفت ماه بعد:
صبح پاشدم حالمدخیلی بد بود
دو سه ساعت بعد از این که رسیده بودیم خونه کوک بیدار شد .رفتم واسش یکی هوکوک درست کردم.بردم دم تخت اروم اروم دادم بهش بعدشم پریدم بغلش و یک ساعت کنارش خوابیدم.
بعد یک ساعت که بیدار شده بودم و داشتم خونه رو تمیز می کردم دیدم کوک داره صدام میزنه.
کوک:سوهو
سوهو:جانم
کوک:بیا
سوهو:باشه
رفتم بالا ببینم چیه
سوهو:جانم
کوک:میشه بیای کمکم لباسم رو دربیاری.
سوهو:فکر می کردم دیگه تین ادتتو ترک کردی خدااااااا
کوک:این ادت تو قبرم با منه
رفتم لباسشو دراوردم .لباس خوابم رو پوشیدم صورتمو شستم مسواک زدم رفتم کنارش تو تخت.
بغلش کردم خیلی سفت.
کوک:میشهدکه با هم
سوهو:هیسسسس خودم می دونم چی میخوتی بگی بیا
لبام رو مکید لباس مزه دوت فرنگی می داد🍓
یک هفته بعد:
حاب کوک بهتر شده ولی جینا هنوزم یک هفتس باهام حرف نزده.
کوک هم چیزی نمیگه .دیگه احساس می کنم می توتم کوک رو ببخشم.
هفت ماه بعد:
صبح پاشدم حالمدخیلی بد بود
۷۱.۹k
۱۹ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.