P10
.......
با کوبیده شدنه در خونه و همزمان صدای بلند زنگ ساعتم با سر درد از خواب بیدار شدم و به سمت در رفتم ، اما قبل از باز کردن در کمی سر و وضعمو مرتب کردم و اروم در رو باز کردم که با چهره ی خواب الود و کلافه خانم مین روبه رو شدم ..... متعجب بودم که چرا با این حالت خواب الود اومده پایین .
خانم مین : دختر اون زنگ ساعتو خاموش کن خب مردم خوابن
تازه متوجه شدم منظورش چیه که هول و شرمنده تعظیم کوتاهی کردم و گفتم : خیلی معذرت میخوام خانم مین حتما قطعش میکنم .....خیلی معذرت میخوام
کلافه سری تکون داد و با غر غر به سمت راهرو رفت .....
خانم مین : آیگو چه خواب خوبی بودا .....ببین سر صبحی به چه وضعی افتادیم
در خونه رو بستم و به سمت ساعت خوابم رفتم ..... به خاطر اینکه تازه از خواب بیدار شده بودم چشم هام کمی تار میدید به همین دلیل کمی چشم هام رو مالیدم تا دیدم بهتر شد ..... به ساعتم نگاه کردم که ساعت 7:17 دقیقه رو نشون میداد هنوزم برای حاضر شدن وقت داشتم .....اما واقعا این چند دفعه زنگ خورده بود ؟؟ پس چرا من نشنیدم ؟؟ یعنی اینقدر خسته بودم .....بیچاره خانم مین حتما خیلی کلافه شده بود ، من از خواب بیدارش کرده بودم.....نفسم رو بیرون دادم و به سمت حموم رفتم بهتر بود روز اول کار تمیز باشم ...... در حموم رو باز کردم و رفتم تو اما با دیدن حموم خالیه رو به روم تازه متوجه شدم که این خونه خالی از هر امکاناتیه .....نفس کلافه ای کشیدم و دوباره از حموم بیرون اومدم و مشغول شونه کردم موهام شدم ، فکر کردم اگه یکم زودتر برم اشکالی نداشته باشه ....
با کوبیده شدنه در خونه و همزمان صدای بلند زنگ ساعتم با سر درد از خواب بیدار شدم و به سمت در رفتم ، اما قبل از باز کردن در کمی سر و وضعمو مرتب کردم و اروم در رو باز کردم که با چهره ی خواب الود و کلافه خانم مین روبه رو شدم ..... متعجب بودم که چرا با این حالت خواب الود اومده پایین .
خانم مین : دختر اون زنگ ساعتو خاموش کن خب مردم خوابن
تازه متوجه شدم منظورش چیه که هول و شرمنده تعظیم کوتاهی کردم و گفتم : خیلی معذرت میخوام خانم مین حتما قطعش میکنم .....خیلی معذرت میخوام
کلافه سری تکون داد و با غر غر به سمت راهرو رفت .....
خانم مین : آیگو چه خواب خوبی بودا .....ببین سر صبحی به چه وضعی افتادیم
در خونه رو بستم و به سمت ساعت خوابم رفتم ..... به خاطر اینکه تازه از خواب بیدار شده بودم چشم هام کمی تار میدید به همین دلیل کمی چشم هام رو مالیدم تا دیدم بهتر شد ..... به ساعتم نگاه کردم که ساعت 7:17 دقیقه رو نشون میداد هنوزم برای حاضر شدن وقت داشتم .....اما واقعا این چند دفعه زنگ خورده بود ؟؟ پس چرا من نشنیدم ؟؟ یعنی اینقدر خسته بودم .....بیچاره خانم مین حتما خیلی کلافه شده بود ، من از خواب بیدارش کرده بودم.....نفسم رو بیرون دادم و به سمت حموم رفتم بهتر بود روز اول کار تمیز باشم ...... در حموم رو باز کردم و رفتم تو اما با دیدن حموم خالیه رو به روم تازه متوجه شدم که این خونه خالی از هر امکاناتیه .....نفس کلافه ای کشیدم و دوباره از حموم بیرون اومدم و مشغول شونه کردم موهام شدم ، فکر کردم اگه یکم زودتر برم اشکالی نداشته باشه ....
۱۰.۷k
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.