گناهکار
دیانا، با ارسلان پیتزا خوردیم. رفتم رو مبل نشستم. اع. چرا نیکا نمیاد.
ارسلان، فضولی
دیانا، کی اصلا با تو بود.
نیکا، رو صندلی نشسته بودم و پاهامو مالش میدادم
متین، درد میکنه
نیکا، نه ولش.
متین، از دستش کشیدم که با دو تا دستاش اومد تو سینه ام.
نیکا، ای وحشی. سرمو بردم بالا. چته
متین، خواستم ببینم.
نیکا، به تو چه
متین، من همیشه باهاتم.
نیکا همین طور به متین خیره شدم. حرفش خیلی قشنگ بود. متوجه شدم داره لباشو میاره نزدیک. چشامو بستم.
دیانا، اه. گوشی بردار.
نیکا، یکم مونده بود همو ببوسیم مه گوشیم زنگ خورد.
متین، 😐😐
نیکا، الو.
دیانا کجایی.
نیکا. پارتی
دیانا خوش بگذره پس
نیکا فعلا
دیانا، بای.
متین، کی بود.
نیکا، دیانا. ...سرد نیست.
متین، کتمو انداختم رو نیکا.
نیکا، داشت خوابم میبرد که متین سرمو گذاشت. رو شونش.
متین،........ به صندلی تکیه دادم و سرمو به نیکا تکیه دادم.
دیانا، هوف این دوتا الان دارن خال میکنن باید به ارسلان بگم. بلند شدم و رفتم بیرون جای استخر وایستادم
ارسلان، اتاق بالا بودم که دیدم دیانا پایین وایستاده. بدون تیشرت بودم. تو اتاق ولی بازم رفتم پایین.
دیانا، باید بگم. دیانا تو میتونی. اگه نگی یکی دیگه از دستت میگره . من تورو خییلی دوست دارم. نه. نه. نه باید اینجوری بگم..
ارسلان، مگه فرقی داره.
دیانا، هیییی. ای، برگشتم دیدم ارسلان ه
ارسلان، دیونه شدی.
دیانا، تو چرا لباس نداری.
ارسلان، گرمه.
دیانا، منم داشت همینجوری حرف میزدم با خودم
ارسلان، فکر نکنم.
دیانا، منظورت چیه.
ارسلان، باید بفهمم
دیانا، چی رو.
ارسلان، نمیزارم بری.
دیانا، هه. مگه به حرف توعه قدم برداشتم جلو رفتم.
ارسلان، رفتم جلو محکم.....
ارسلان، فضولی
دیانا، کی اصلا با تو بود.
نیکا، رو صندلی نشسته بودم و پاهامو مالش میدادم
متین، درد میکنه
نیکا، نه ولش.
متین، از دستش کشیدم که با دو تا دستاش اومد تو سینه ام.
نیکا، ای وحشی. سرمو بردم بالا. چته
متین، خواستم ببینم.
نیکا، به تو چه
متین، من همیشه باهاتم.
نیکا همین طور به متین خیره شدم. حرفش خیلی قشنگ بود. متوجه شدم داره لباشو میاره نزدیک. چشامو بستم.
دیانا، اه. گوشی بردار.
نیکا، یکم مونده بود همو ببوسیم مه گوشیم زنگ خورد.
متین، 😐😐
نیکا، الو.
دیانا کجایی.
نیکا. پارتی
دیانا خوش بگذره پس
نیکا فعلا
دیانا، بای.
متین، کی بود.
نیکا، دیانا. ...سرد نیست.
متین، کتمو انداختم رو نیکا.
نیکا، داشت خوابم میبرد که متین سرمو گذاشت. رو شونش.
متین،........ به صندلی تکیه دادم و سرمو به نیکا تکیه دادم.
دیانا، هوف این دوتا الان دارن خال میکنن باید به ارسلان بگم. بلند شدم و رفتم بیرون جای استخر وایستادم
ارسلان، اتاق بالا بودم که دیدم دیانا پایین وایستاده. بدون تیشرت بودم. تو اتاق ولی بازم رفتم پایین.
دیانا، باید بگم. دیانا تو میتونی. اگه نگی یکی دیگه از دستت میگره . من تورو خییلی دوست دارم. نه. نه. نه باید اینجوری بگم..
ارسلان، مگه فرقی داره.
دیانا، هیییی. ای، برگشتم دیدم ارسلان ه
ارسلان، دیونه شدی.
دیانا، تو چرا لباس نداری.
ارسلان، گرمه.
دیانا، منم داشت همینجوری حرف میزدم با خودم
ارسلان، فکر نکنم.
دیانا، منظورت چیه.
ارسلان، باید بفهمم
دیانا، چی رو.
ارسلان، نمیزارم بری.
دیانا، هه. مگه به حرف توعه قدم برداشتم جلو رفتم.
ارسلان، رفتم جلو محکم.....
۹۲.۲k
۲۲ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۸۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.