𝐧𝐚𝗺𝐞:𝐭𝐡𝐞 𝐛𝐚𝐝 𝐝𝐫𝐞𝐞𝗺 𝐩𝐚𝐫𝐭:𝟏𝟐
نه،اجازه نمیدم!
رفتم تو اتاقم،به زور بغضمو کنترل میکردم،خودمو انداختم رو تختو سعی کردم بخابم،اما گریه نمیذاشت،زدم زیر گریه و شروع به گریه کردن کردم!
گوشیمو برداشتم
۲۳ میسکال از جیمین
همون لحظه دوباره جیمین بهم زنگ زد،با اینکه از صدام معلوم بود دارم زجه میزنم جوابشو دادم
+الو جیمینی
-ا الو؟ا ا.ت ؟صدات چرا اینجوریه؟داری گریه میکنی؟
صدای جینم از اون پشت میومد که به جیمین میگفت بپرسه قضیه چیه
-چ چیشده
+هیچی،فقط،،ولش کن،چرا زنگ زدی؟
-ا.ت بگو...
+جیمین لطفا بس کن کاریم داشتی؟
-نه...اشکالی نداره،هروقت آروم شدی بهم زنگ بزن!
گوشیو بدون خداحافظی قطع کردمو چشمامو رو هم فشار دادم
_
با نور آفتابی که توی چشمم میخورد از خواب بیدار شدم
رفتم روی زمین نشستم،و شروع کردم نوشتن خاطرات دیشبم داخل دفتر خاطراتم!شب عنی ک داشتمو مینوشتم!از نوشتن موفق نمیشدم!
بعد چندین ساعت روی پاهای خشک شدم بلند شدم و رفتم تا یه چیزی بخورم
با صدای مامانم برگشتم سمتش:ا.ت؟صبح بخیر،دیشب چطور بود؟
با لحن پر از نفرت نگاهمو پر از خشم کردمو گفتم:عالی بود!!!
چیزی نگفت،وقتی یه مقدار خوراکی برداشتم رفتم توی اتاقم
هرچقدر با صبحانه بازی کردم گشنم نبود،
سر ناهارم همین بود،
لعنت بهش
سر یه تصمیم یهویی بلند شدمو رفتم سمت کمد،یه هودی با یه شلوار پوشیدم،کارتو کیلیدمو برداشتم رفتم سمت در خونه
-کجا میری؟؟!
بابام پرسید
+بیرون
بدون انتطار برای عکس العملی از طرف مامانو بابام از خونه زدم بیرون
توی فروشگاه چرخ میزدم،چن تا خوراکی برداشتم،رفتم سمت صندوق ،وقتی خواستم کارت بکشم یه صدای آشنا اومد که گفت:لطفا از این کارت بکشید!
سرمو برگردوندم که دیدم...نه...امکان..این...اینجا چیکار میکنه؟؟
هوسوک بود
+ت ت تتو ا اینجا
-دیدم از خونه اومدی بیرون،کنجکاو شدم ببینم کجا داری میری واسه خودت ک الان فهمیدم،
بدون حرفی خریداری برداشتم از فروشگاه با قدمای بلند زدم بیرون
.
.
.
جرممم یه پارت دیه آپ میکنم بعد تا هفته بعدد
رقم آخر شارژت=چند سال دیه میری کره
#bts #smut #jhope #army#fiction#mafia#baddreem#kimnamjoon#
#Kimsookjin #minyoongi#junghousok#parkjimin
#Kimteahyoung#jeonjungkook
#ارمی#فیکشن#اسمات#جین#یونگی#شوگا #جانگ_هوسوک #جیهوپ #پارک_جیمین #جیمین#تهیونگ#وی#جونگکوک#ارام#ویسگون
رفتم تو اتاقم،به زور بغضمو کنترل میکردم،خودمو انداختم رو تختو سعی کردم بخابم،اما گریه نمیذاشت،زدم زیر گریه و شروع به گریه کردن کردم!
گوشیمو برداشتم
۲۳ میسکال از جیمین
همون لحظه دوباره جیمین بهم زنگ زد،با اینکه از صدام معلوم بود دارم زجه میزنم جوابشو دادم
+الو جیمینی
-ا الو؟ا ا.ت ؟صدات چرا اینجوریه؟داری گریه میکنی؟
صدای جینم از اون پشت میومد که به جیمین میگفت بپرسه قضیه چیه
-چ چیشده
+هیچی،فقط،،ولش کن،چرا زنگ زدی؟
-ا.ت بگو...
+جیمین لطفا بس کن کاریم داشتی؟
-نه...اشکالی نداره،هروقت آروم شدی بهم زنگ بزن!
گوشیو بدون خداحافظی قطع کردمو چشمامو رو هم فشار دادم
_
با نور آفتابی که توی چشمم میخورد از خواب بیدار شدم
رفتم روی زمین نشستم،و شروع کردم نوشتن خاطرات دیشبم داخل دفتر خاطراتم!شب عنی ک داشتمو مینوشتم!از نوشتن موفق نمیشدم!
بعد چندین ساعت روی پاهای خشک شدم بلند شدم و رفتم تا یه چیزی بخورم
با صدای مامانم برگشتم سمتش:ا.ت؟صبح بخیر،دیشب چطور بود؟
با لحن پر از نفرت نگاهمو پر از خشم کردمو گفتم:عالی بود!!!
چیزی نگفت،وقتی یه مقدار خوراکی برداشتم رفتم توی اتاقم
هرچقدر با صبحانه بازی کردم گشنم نبود،
سر ناهارم همین بود،
لعنت بهش
سر یه تصمیم یهویی بلند شدمو رفتم سمت کمد،یه هودی با یه شلوار پوشیدم،کارتو کیلیدمو برداشتم رفتم سمت در خونه
-کجا میری؟؟!
بابام پرسید
+بیرون
بدون انتطار برای عکس العملی از طرف مامانو بابام از خونه زدم بیرون
توی فروشگاه چرخ میزدم،چن تا خوراکی برداشتم،رفتم سمت صندوق ،وقتی خواستم کارت بکشم یه صدای آشنا اومد که گفت:لطفا از این کارت بکشید!
سرمو برگردوندم که دیدم...نه...امکان..این...اینجا چیکار میکنه؟؟
هوسوک بود
+ت ت تتو ا اینجا
-دیدم از خونه اومدی بیرون،کنجکاو شدم ببینم کجا داری میری واسه خودت ک الان فهمیدم،
بدون حرفی خریداری برداشتم از فروشگاه با قدمای بلند زدم بیرون
.
.
.
جرممم یه پارت دیه آپ میکنم بعد تا هفته بعدد
رقم آخر شارژت=چند سال دیه میری کره
#bts #smut #jhope #army#fiction#mafia#baddreem#kimnamjoon#
#Kimsookjin #minyoongi#junghousok#parkjimin
#Kimteahyoung#jeonjungkook
#ارمی#فیکشن#اسمات#جین#یونگی#شوگا #جانگ_هوسوک #جیهوپ #پارک_جیمین #جیمین#تهیونگ#وی#جونگکوک#ارام#ویسگون
۸.۲k
۲۱ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.