26
از بیمارستان اوردمش خونه و بردمش روی تخت و روش پتو کشیدم خودم هم رفتم پایین که ببینم برای صبحانه چی درست کنم تصمیم گرفتم پیتزا سفارش بدم بعد از سفارش رفتم یه دوش گرفتم و رفتم پایین دیدم پیتزا رو تحویل دادن وگذاشتن توی صندوق پست منم رفتم و برش داشتم و روی میز چیندم با مخلفات مثل نوشابه،سس و.......بعدش رفتم بالا که ات رو صدا کنم دیدم بیداره و داره گریه میکنه
_ات چرا گریه میکنی ؟حالت خوبه
+نه حالم خوب نیست .گشنمه..دلم درد میکنه...گردنم هم درد میکنه..اینا همه اش تقصیر کیه؟ها؟همش تقصیر توعه.......(همه ی حرفای ات با گریه حوصله ندارم بنویسم هق هق)
_ات من متاسفم نباید اونقدر بهت سخت میگرفتم ...حالا هم اشکاتو پاک کن و بیا صبحونه
+من صبحونه نمیخوام حاضرم گرسنگی بکشم ولی صبحونه نخورم
_باشه این یعنی همه ی پیتزا هارو من میخورم
+ججججججججججججججییییییییییییییییییییییییییییییی؟ ب..باشه منم میام ولی نمیتونم بلند شم
_خب میتونی بیای روی کولم
+باشه ولی درد نمیگیره؟
_پس اینجوری میریم(ات رو براید بغل میکنه)
+تهیونگ این چی کاری بود
_بفرمایید اینم میز صبحونه
+وایییییییی چه قشنگ شده.......ممنونم
یک هفته بعد
ات ویو
امروز یه مهمونی خانوادگی داریم البته چه عرض کنم خانواده ی تهیونگ مهمونی به مناسبت ازدواج من و تهیونگ قرار شد من یه لباس خیلی وشکل بنفش بپوشم (اسلاید بعدی)
ماتوی این یکهفته هرشب باهم......داشتیم و من اینگار فلج شده شده بودم نمیتونستم راه برم برای همین به ته گفتم که توی این 2 شب هیچ کاری با من نکنه که بتونم توی مراسم راه برم
_حاضری؟دیرشد
+ته خدا بگم چیکارت کنه هرچقدر کرم میزنم کبودیا گردنم نمیره
_خیلی بهت میاد و خیلی هم خوشگلت میکنه
+خفه بابا
8 LIKE
_ات چرا گریه میکنی ؟حالت خوبه
+نه حالم خوب نیست .گشنمه..دلم درد میکنه...گردنم هم درد میکنه..اینا همه اش تقصیر کیه؟ها؟همش تقصیر توعه.......(همه ی حرفای ات با گریه حوصله ندارم بنویسم هق هق)
_ات من متاسفم نباید اونقدر بهت سخت میگرفتم ...حالا هم اشکاتو پاک کن و بیا صبحونه
+من صبحونه نمیخوام حاضرم گرسنگی بکشم ولی صبحونه نخورم
_باشه این یعنی همه ی پیتزا هارو من میخورم
+ججججججججججججججییییییییییییییییییییییییییییییی؟ ب..باشه منم میام ولی نمیتونم بلند شم
_خب میتونی بیای روی کولم
+باشه ولی درد نمیگیره؟
_پس اینجوری میریم(ات رو براید بغل میکنه)
+تهیونگ این چی کاری بود
_بفرمایید اینم میز صبحونه
+وایییییییی چه قشنگ شده.......ممنونم
یک هفته بعد
ات ویو
امروز یه مهمونی خانوادگی داریم البته چه عرض کنم خانواده ی تهیونگ مهمونی به مناسبت ازدواج من و تهیونگ قرار شد من یه لباس خیلی وشکل بنفش بپوشم (اسلاید بعدی)
ماتوی این یکهفته هرشب باهم......داشتیم و من اینگار فلج شده شده بودم نمیتونستم راه برم برای همین به ته گفتم که توی این 2 شب هیچ کاری با من نکنه که بتونم توی مراسم راه برم
_حاضری؟دیرشد
+ته خدا بگم چیکارت کنه هرچقدر کرم میزنم کبودیا گردنم نمیره
_خیلی بهت میاد و خیلی هم خوشگلت میکنه
+خفه بابا
8 LIKE
۳.۸k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.