(وقتی غذا رو میسوزونه.....)
(وقتی غذا رو میسوزونه.....)
آت :اوه لینهویااااا
لینو:جونممم چاگی
آت :غذا رو آماده کردییییی(کیوت )
لینو :نههههه (کیوت)
آت بغض شدیدی گرفت تاقت این همه کیوت بودن لینو رو نداشت لینو نگران به سمتت اومد و گفت
لینو :اتتتت داری گریه میکنی به خدا شوخی میکنم الان میرم درست میکنم
بغلت کرد و بعد به سمت آشپز خونه رفت
کیکی درست کرد و با لایه های شکلات پر کرد و اونو با موز و توت فرنگی تزئین کرد وقتی کار به پایان رسید حال تو هم بهتر شده بود فر رو تنظیم کرد و به سمت بیرون از آشپزخونه حرکت کرد تورو دید که داری تلویزیون میبینی اومد سرتون روی پاهاش گذاشت و تا آخر فیلم صبر کرد
(دوساعت بعد )
آت: لینویاا دارم ضعف میکنم
لینو تا اینو شنید سریع بلند د تو هم متعجب شدی به سمت فر رفت ولی دیگه بی فایده بود
آت :لینوووو
آت دمپایی ابری رو به سمت لینو پرتاپ کرد آخر هم مجبور شد هم خونه تمیز کنه و هم شب دم در اتاق بخوابه و غذا هم از بیرون گرفتین و لینو درحال عر زدن بخاطر کیک بود
آت :اوه لینهویااااا
لینو:جونممم چاگی
آت :غذا رو آماده کردییییی(کیوت )
لینو :نههههه (کیوت)
آت بغض شدیدی گرفت تاقت این همه کیوت بودن لینو رو نداشت لینو نگران به سمتت اومد و گفت
لینو :اتتتت داری گریه میکنی به خدا شوخی میکنم الان میرم درست میکنم
بغلت کرد و بعد به سمت آشپز خونه رفت
کیکی درست کرد و با لایه های شکلات پر کرد و اونو با موز و توت فرنگی تزئین کرد وقتی کار به پایان رسید حال تو هم بهتر شده بود فر رو تنظیم کرد و به سمت بیرون از آشپزخونه حرکت کرد تورو دید که داری تلویزیون میبینی اومد سرتون روی پاهاش گذاشت و تا آخر فیلم صبر کرد
(دوساعت بعد )
آت: لینویاا دارم ضعف میکنم
لینو تا اینو شنید سریع بلند د تو هم متعجب شدی به سمت فر رفت ولی دیگه بی فایده بود
آت :لینوووو
آت دمپایی ابری رو به سمت لینو پرتاپ کرد آخر هم مجبور شد هم خونه تمیز کنه و هم شب دم در اتاق بخوابه و غذا هم از بیرون گرفتین و لینو درحال عر زدن بخاطر کیک بود
۵.۵k
۱۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.