عشق نفرت
عشق نفرت
p15
ویو فردای ات
از خواب بیدارشدم کوک نبود رفته بود سر کارش منم چون مرخصی گرفتم چون ۷ عصر قراره دوستاهای کوک بیان پس حاضر شدم رفتم پایین صبحونه خوردم وچون کلی کار داشتم رفتم اول خرید برای خونه بعدم خودم پس به کوک پیام داوم که دارم میرم قرار شد دم پاساژ....همو ببینیم (چند مین بعد)رسیدم دم پاساژ کا دیدم کوکی اونجا وایساده رفتم پیشش
+های ...ددی(میپره بغلش و در گوشش باصدای جذاب میگه)
_های بیب
+بریم
_بیا بریم (دست در دست یک دیگر)
ویو کوک
اول برای ات خرید کردیم ولی به خواست اون برا خونه هم وسایل گرفتیم واقعا نمیفهمم چرا باید برای خونه من خرید کنم این همه بادیگارد و خدمتکار هست چرا خودش این کارارو میکنه اخه چرااااا بگذریم دستم داشت میشکست که بالا خره تموم شد رفتیم سوار ماشین شدیم بعدم رفتیم بستنی بخوریم اخه تو حال و هوای زمستون بستنی خوردن یه چیز دیگست بعداز تموم کردن بستنی رفتیم خونه کهههه
لایک ۱۰
کامنت ۱۰
p15
ویو فردای ات
از خواب بیدارشدم کوک نبود رفته بود سر کارش منم چون مرخصی گرفتم چون ۷ عصر قراره دوستاهای کوک بیان پس حاضر شدم رفتم پایین صبحونه خوردم وچون کلی کار داشتم رفتم اول خرید برای خونه بعدم خودم پس به کوک پیام داوم که دارم میرم قرار شد دم پاساژ....همو ببینیم (چند مین بعد)رسیدم دم پاساژ کا دیدم کوکی اونجا وایساده رفتم پیشش
+های ...ددی(میپره بغلش و در گوشش باصدای جذاب میگه)
_های بیب
+بریم
_بیا بریم (دست در دست یک دیگر)
ویو کوک
اول برای ات خرید کردیم ولی به خواست اون برا خونه هم وسایل گرفتیم واقعا نمیفهمم چرا باید برای خونه من خرید کنم این همه بادیگارد و خدمتکار هست چرا خودش این کارارو میکنه اخه چرااااا بگذریم دستم داشت میشکست که بالا خره تموم شد رفتیم سوار ماشین شدیم بعدم رفتیم بستنی بخوریم اخه تو حال و هوای زمستون بستنی خوردن یه چیز دیگست بعداز تموم کردن بستنی رفتیم خونه کهههه
لایک ۱۰
کامنت ۱۰
۵.۴k
۱۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.