فیک کاپیتان یا ددی ؟ part 2
( فردا صبح زود )
_ پس این دکتر کجا مونده ؟ نکنه خواب مونده ؟
÷ قربان میخواید من برم بیدارشون کنم
_ لازم نکرده سوءاستفاده گر
÷ معذرت میخوام قربان
_ تا خودم هستم هیچ کدومتون هیچ غلطی نمیخورید ( کوک میره تو اتاق ات و در رو باز میکنه و با ات روبه رو میشه که روی تخت عین یه بچه خوابیده ، اما لخته و پتو تا ترقوه هاش روشه ) شت ، چرا لخته ( ات بیدار میشه )
+ وای خدا چقدر خوابیدم ، چقدر مزه داد ( کوک به سرعت میره بیرون و درو میبنده ) واییییییییییی دیرم شدددد ( ات به سرعت لباس میپوشه و میره توی پادگان) سلام قربان من رو ببخشید خواب مونده بودم ، واقعا معذرت میخوام
_ خواب مونده بودی ؟ نکنه الان توقع داری بگم اشکالی نداره ؟ 😠 هوم ؟ میخوای بگم واست چایی بیارم خواب از سرت بپره ؟
+ قربان ، دیشب به دلیل خستگی زیاد خوابم برد نتونستم گوشیم رو روی زنگ بزارم ، دیگه تکرار نمیشه
_ یادته بهت گفتم حتی حساب تک تک نفس هاتو داشته باش؟ پس الان میتونی بگی که چرا مارو معطل کردییییی ؟ ( با داد ) 😡
+ من واقعا معذرت میخوام ، شرمنده ام
_ نمیخواد هعی الکی عذر خواهی کنی ، به جاش شب راس ساعت ۱۱ بیا اتاق خودم ، اتاقم که بقل اتاق خودته ، دیگه سختت نمیشه ( بهش تیکه انداخت)
+ بله چشم
_ حالا هم برو لباس های تمرینت رو بپوش
+ تمرین ؟ اما من برای کار دیگه ایی اینجام
_ خوب شد گفتی اخه نمیدونستم ، دیگه هم نظر نده ، اینجا فقط میگی چشم ، من برای امر کردن به تو از تو نظر نخواستم
+ بله چشم قربان 😔( ات میره لباساش رو میپوشه و میاد توی منطقه)
_ خوب گوش کنید چی میگم ، چون من یه حرف رو دوبار تکرار نمیکنم ، باید هدف های متحرک رو بزنید، حواستون رو جمع کنید که بهتون گلوله نخوره و زمین نخورید ، چون اون موقع باید ۷۰ تا شنا بزنید ، فهمیدید ؟ حالا هم اول با دکتر تازه واردمون شروع میکنیم 😈
+ اما من که تیراندازی بلد نیستم 😟
_ بیا اینجا وایستا و هر کاری که بهت میگم رو انجام بده ( کوک میره دقیقا پشت ات ، جوری که بدنشون در حال تماس عه ، البته بگم برای یادگیری احتیاج نیست انقدر نزدیک بشه ، کوک از عمد اینکارو میکنه ) ته اسلحه رو بزار روی این شونت و با اون یکی دستت سر اسلحه رو بگیر و با انگشت اشاره همون دستت باید شلیک کنی ، فهمیدی ؟
+ بله قربان ( خیلی سست و بی حال جواب میده ، انگار انرژی نداره )
÷ چرا انقدر کاپیتان نزدیک این دکتر عه بود ؟
÷ نمیدونم ، شاید کاپیتان ما عاشق دکترش شده 😂
_ شما ها دارین چی واسه خودتون بلقور میکنید ؟ هان ؟ مگه نگفتم اینجا پج پچ ممنوعههههه😡
÷÷ معذرت میخوایم قربان
_ هعی دکتر ، چرا داری میری جلو ؟ 😠 نباید انقدر نزدیک هدف بشی 😠
+ صبر کنید قربان چیزی نمونده ( بی جون میوفته رو زمین ، گرما زده شده )
_ مگه با تو نیستم ، وات د فاک چی شدی یهو ؟ 😒🤨😠
+ ........
_ ( کوک ات رو میزاره روی شونه اش و میبره بهیاری ، اونجا هم یک پرستار یه کپرس یخ روی سرش میزاره و بهش سرم میزنه )
کی خوب میشه ؟
= حدود ۱۵ دقیقه دیگه
_ یهو چش شد ؟
= گرما زده شده ، چیز خاصی نیست
_ هر وقت به هوش اومد خبرم کن
= بله چشم قربان "ذهن کوک : من یه تنه به هزاران نفر دستور میدم و بهشون رحم نمیکنم ، اما این دختر ۵۰ کیلویی نیم وجبی میتونه منو به تنهایی از پا در بیاره "
= قربان به هوش اومدن
_ چت شد یهو نازک نارنجی
+ امممم ، سرم خیلی درد میاد ، خیلی هم گرممه ، الان باید ۷۰ تا شنا برم ؟
_ نمیخواد ، در عوضش یه چیز دیگه ازت میخوام
+ چی؟ ( بی جون )
_ بهت بعدا میگم
_ پس این دکتر کجا مونده ؟ نکنه خواب مونده ؟
÷ قربان میخواید من برم بیدارشون کنم
_ لازم نکرده سوءاستفاده گر
÷ معذرت میخوام قربان
_ تا خودم هستم هیچ کدومتون هیچ غلطی نمیخورید ( کوک میره تو اتاق ات و در رو باز میکنه و با ات روبه رو میشه که روی تخت عین یه بچه خوابیده ، اما لخته و پتو تا ترقوه هاش روشه ) شت ، چرا لخته ( ات بیدار میشه )
+ وای خدا چقدر خوابیدم ، چقدر مزه داد ( کوک به سرعت میره بیرون و درو میبنده ) واییییییییییی دیرم شدددد ( ات به سرعت لباس میپوشه و میره توی پادگان) سلام قربان من رو ببخشید خواب مونده بودم ، واقعا معذرت میخوام
_ خواب مونده بودی ؟ نکنه الان توقع داری بگم اشکالی نداره ؟ 😠 هوم ؟ میخوای بگم واست چایی بیارم خواب از سرت بپره ؟
+ قربان ، دیشب به دلیل خستگی زیاد خوابم برد نتونستم گوشیم رو روی زنگ بزارم ، دیگه تکرار نمیشه
_ یادته بهت گفتم حتی حساب تک تک نفس هاتو داشته باش؟ پس الان میتونی بگی که چرا مارو معطل کردییییی ؟ ( با داد ) 😡
+ من واقعا معذرت میخوام ، شرمنده ام
_ نمیخواد هعی الکی عذر خواهی کنی ، به جاش شب راس ساعت ۱۱ بیا اتاق خودم ، اتاقم که بقل اتاق خودته ، دیگه سختت نمیشه ( بهش تیکه انداخت)
+ بله چشم
_ حالا هم برو لباس های تمرینت رو بپوش
+ تمرین ؟ اما من برای کار دیگه ایی اینجام
_ خوب شد گفتی اخه نمیدونستم ، دیگه هم نظر نده ، اینجا فقط میگی چشم ، من برای امر کردن به تو از تو نظر نخواستم
+ بله چشم قربان 😔( ات میره لباساش رو میپوشه و میاد توی منطقه)
_ خوب گوش کنید چی میگم ، چون من یه حرف رو دوبار تکرار نمیکنم ، باید هدف های متحرک رو بزنید، حواستون رو جمع کنید که بهتون گلوله نخوره و زمین نخورید ، چون اون موقع باید ۷۰ تا شنا بزنید ، فهمیدید ؟ حالا هم اول با دکتر تازه واردمون شروع میکنیم 😈
+ اما من که تیراندازی بلد نیستم 😟
_ بیا اینجا وایستا و هر کاری که بهت میگم رو انجام بده ( کوک میره دقیقا پشت ات ، جوری که بدنشون در حال تماس عه ، البته بگم برای یادگیری احتیاج نیست انقدر نزدیک بشه ، کوک از عمد اینکارو میکنه ) ته اسلحه رو بزار روی این شونت و با اون یکی دستت سر اسلحه رو بگیر و با انگشت اشاره همون دستت باید شلیک کنی ، فهمیدی ؟
+ بله قربان ( خیلی سست و بی حال جواب میده ، انگار انرژی نداره )
÷ چرا انقدر کاپیتان نزدیک این دکتر عه بود ؟
÷ نمیدونم ، شاید کاپیتان ما عاشق دکترش شده 😂
_ شما ها دارین چی واسه خودتون بلقور میکنید ؟ هان ؟ مگه نگفتم اینجا پج پچ ممنوعههههه😡
÷÷ معذرت میخوایم قربان
_ هعی دکتر ، چرا داری میری جلو ؟ 😠 نباید انقدر نزدیک هدف بشی 😠
+ صبر کنید قربان چیزی نمونده ( بی جون میوفته رو زمین ، گرما زده شده )
_ مگه با تو نیستم ، وات د فاک چی شدی یهو ؟ 😒🤨😠
+ ........
_ ( کوک ات رو میزاره روی شونه اش و میبره بهیاری ، اونجا هم یک پرستار یه کپرس یخ روی سرش میزاره و بهش سرم میزنه )
کی خوب میشه ؟
= حدود ۱۵ دقیقه دیگه
_ یهو چش شد ؟
= گرما زده شده ، چیز خاصی نیست
_ هر وقت به هوش اومد خبرم کن
= بله چشم قربان "ذهن کوک : من یه تنه به هزاران نفر دستور میدم و بهشون رحم نمیکنم ، اما این دختر ۵۰ کیلویی نیم وجبی میتونه منو به تنهایی از پا در بیاره "
= قربان به هوش اومدن
_ چت شد یهو نازک نارنجی
+ امممم ، سرم خیلی درد میاد ، خیلی هم گرممه ، الان باید ۷۰ تا شنا برم ؟
_ نمیخواد ، در عوضش یه چیز دیگه ازت میخوام
+ چی؟ ( بی جون )
_ بهت بعدا میگم
۳.۴k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.