پارته آخرع چون قرارع یه فیک پر ماجرا بزارم
_خندیدم و بغلش کردم و لبشو بوسیدم
و دوبارع تحریک لبش شدم
و شروع کردم به مک زدن
محکم و قوی
+آییی اروم تر
_میخواستم انقدر خوشمزع نباشن
(یه اسماته شیکو تصور کنید)
یک سال بعد ویو نویسندع
+کوکی
zzz_
+جونگ کووووووک
_هاااا چته نصفه شبی
+لونا دارع گریع میکنع
_خب به من چه
لگدی به کوک زد
_باشع باشع رفتم
_آفلین
خلاصه که ا/ت و کوک ازدواج کردن یه بچه کوچولو دارن که اسمش لوناعه
تهیونگی هم با میرا ازدواج کرده اونا هنوز بچه ندارن چون میرا میترسه 😂😂از کارای خاک بر سری 😂😂
که البته طولی نمیکشع تا بچوخ برع 😂😂
the end
و دوبارع تحریک لبش شدم
و شروع کردم به مک زدن
محکم و قوی
+آییی اروم تر
_میخواستم انقدر خوشمزع نباشن
(یه اسماته شیکو تصور کنید)
یک سال بعد ویو نویسندع
+کوکی
zzz_
+جونگ کووووووک
_هاااا چته نصفه شبی
+لونا دارع گریع میکنع
_خب به من چه
لگدی به کوک زد
_باشع باشع رفتم
_آفلین
خلاصه که ا/ت و کوک ازدواج کردن یه بچه کوچولو دارن که اسمش لوناعه
تهیونگی هم با میرا ازدواج کرده اونا هنوز بچه ندارن چون میرا میترسه 😂😂از کارای خاک بر سری 😂😂
که البته طولی نمیکشع تا بچوخ برع 😂😂
the end
۶۳۱
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.