٭خونـِ خُوشگِل مَن! -پارت3-
من:بله چشم
فقط منظورتون کدوم میزه؟!
×:مگه کورییی؟؟؟!!! اونهه دیگههه
من:بله ببخشید
[خودم:بزا یکی بخوابونم زیر گوشش
من:نه نمیشه وگرنه اخراج میشم
خودم:این خیلی دیگه پرروعههه ای کاش شیفتت با اون سیبزمینی خودشیفتهه میوفتاد هرچی بود بهتر اینه
من:بیخیال مهم نیس به زودی قراره این ترم هم تموم بشه بعد از شر همشون راحت میشیم
خودم:امیدوارم:| حالا میگم به نظرت منظورش کدوم میز بود؟!
من:نمیدونم]
(بعد یه مدت کوتاهیی فهمیدم کدوم میز هنوز سفارش نداده بودن پس رفتم سمتشون..
یکم مشکوک بودن و خیلی اروم و بیصدا حرفاشونو ردوبدل میکردن
و حالا من اینجا فضولیم گل میکنه و میخوام از کاراشون سردر بیارم!:/
ولی بیخیال شدمو رفتم سمت آشپزخونه که سفارشارو بگم که..)
×:بچه زرنگ من گفتم بیا به خودم بگوو
فکرنکن میتونی از زیر دستم در بری
حالا بگو ببینم چی گفتن!؟
من:3تا هوتوک و مندو
×:خوبه، برو این ظرف رامن و بده میز بغلش
من:چشم(ظرفو گرفتمو راه افتادم)
[خودم:خوشم میاد اینجا نشسته و فقط دستور میده!:/
بعدم ناز اونو میخرنو اضافه تر از حقوقشم بش میدن!://
من:حالا مهم نیست این یه فرصت عالیه تا بفهمم دارن چی میگن]
(همچنان اینکه چهارتا ظرف رامنو میذاشتم رو میز با دقت سعی میکردم بفهمم اون مشکوکا چی میگفتن ولی فایده نکرد پس زیر چشمی یه نگاه کوچیک بهشون انداختم که به صورت کاملا اتفاقی دندونای نیش خیلی تیزی دیدم!:|
سریع نگاهمو به جای دیگه دوختم)
[من:دندوناش واقعا وحشتناک بود
ولی نه احتمالا توهم زدم بیخیال]
(و بله در لحضه به این پی بردم که توهم نزدم و واقعا خوناشام بود!:|
دوست داشتم دوباره امتحان کنم ببینم میتونم بفهمم چی میگن یا نه اما..)
-اسلاید² یونهه
فقط منظورتون کدوم میزه؟!
×:مگه کورییی؟؟؟!!! اونهه دیگههه
من:بله ببخشید
[خودم:بزا یکی بخوابونم زیر گوشش
من:نه نمیشه وگرنه اخراج میشم
خودم:این خیلی دیگه پرروعههه ای کاش شیفتت با اون سیبزمینی خودشیفتهه میوفتاد هرچی بود بهتر اینه
من:بیخیال مهم نیس به زودی قراره این ترم هم تموم بشه بعد از شر همشون راحت میشیم
خودم:امیدوارم:| حالا میگم به نظرت منظورش کدوم میز بود؟!
من:نمیدونم]
(بعد یه مدت کوتاهیی فهمیدم کدوم میز هنوز سفارش نداده بودن پس رفتم سمتشون..
یکم مشکوک بودن و خیلی اروم و بیصدا حرفاشونو ردوبدل میکردن
و حالا من اینجا فضولیم گل میکنه و میخوام از کاراشون سردر بیارم!:/
ولی بیخیال شدمو رفتم سمت آشپزخونه که سفارشارو بگم که..)
×:بچه زرنگ من گفتم بیا به خودم بگوو
فکرنکن میتونی از زیر دستم در بری
حالا بگو ببینم چی گفتن!؟
من:3تا هوتوک و مندو
×:خوبه، برو این ظرف رامن و بده میز بغلش
من:چشم(ظرفو گرفتمو راه افتادم)
[خودم:خوشم میاد اینجا نشسته و فقط دستور میده!:/
بعدم ناز اونو میخرنو اضافه تر از حقوقشم بش میدن!://
من:حالا مهم نیست این یه فرصت عالیه تا بفهمم دارن چی میگن]
(همچنان اینکه چهارتا ظرف رامنو میذاشتم رو میز با دقت سعی میکردم بفهمم اون مشکوکا چی میگفتن ولی فایده نکرد پس زیر چشمی یه نگاه کوچیک بهشون انداختم که به صورت کاملا اتفاقی دندونای نیش خیلی تیزی دیدم!:|
سریع نگاهمو به جای دیگه دوختم)
[من:دندوناش واقعا وحشتناک بود
ولی نه احتمالا توهم زدم بیخیال]
(و بله در لحضه به این پی بردم که توهم نزدم و واقعا خوناشام بود!:|
دوست داشتم دوباره امتحان کنم ببینم میتونم بفهمم چی میگن یا نه اما..)
-اسلاید² یونهه
۶۰۵
۲۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.