F2-P11
اومد براید استایل بغلم کرد و بردم سمت حموم
منو گذاشت توی وان حموم و خودشم اومد کنارم دراز کشید
منو کشونو توی بغلش وکمرمو ماساژمیداد تا دردش اروم شه
گفتم:شوگا خیلیبدییی
گفت:وا چرا بیب؟
گفتم:تو چرا از پشت منو کردی اه دردم گرفت
خندید گفت:بیبی گرل خواستم امتحنش کنیم دیگه
گفتم:امتحانش کنیم؟امتحانش کنی
گفت:باشه حالا همون ...امتحانش کردم و خوشم نیومد
گفتم:وایییی خداروشکر وگرنه هرشب از پشتت...اصلا تجسمشم درد داره
خندید گفت:نه بیب حتی اگه خوبم بود من وقتی بدونم اینقدر درد داره نمیکنم
گفتم:خب خوبه و سرمو داخل گرنش بردمو گاز زدم
گفت:بیب چکار میکنی؟
ا/ت:در حال گاز زدن....
شوگا:اخ ....اییی ا/ت دردم گرفتتت
بالاخره وقتی خیلی گاز گرفتم کبود شد ولش کردم
گفت:اخ بیب چکار میکنی؟
گفتم:منم خواستم امتحانشو کنیم
خندید و گفت:یعنی منم وقتی گاز میگیرم اینقدر محکمه؟
گفتم:خب تو گردنت کلفت تره
گرفتتم توی بغلش و گفت:اخ عجب ادمی هستی تو
بعد از حموم اومدیم بیرون و من رفتم لباس پوشیدم و موهامو شونه کردم و بعد سه تا عطسه پشت سر هم کردم
شوگا خندید و گفت:اخ ا/ت عالی شد سرما خوردی
گفتم:نه باو چی ...عطسه....میگی...من عطسه...خوبم
گفت:عالییی
گفتم :او ددی مث اینکه واقعا سرما خوردم
با موهای خیس و بدن بهرنه که فقط شورت پاش بود اومد سمتم و منم رفتم عقب اونم میومد جلو تا خوردم به دیوار اونم اومد لباشو روی لبام گذاشت
پسش زدم و گفتم:شوگا میگم سرما خوردمااا
گفت:خب منم میخورم من سرما تورو میخورم
گفتم:ولی خب نمیتونیم جفتمون بریم سر کار
گفت:خب باهم خوب میشیم و میریم
وقتی اینو گفت دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم و منم بوسیدمش
(1هفته بعد)
رفته بودم کارخونه شوگا که یعنی کارخونه خودم که دید دوباره همون خانومه بیش از حد به شوگا نزدیکش میشد
من فقط به زنه توجه کردم و اصلا به شوگا که عصبیه توجه نکردم
رفتم تو و با حالت عصبی موهای دختره رو گرفتم و انداختمش از دفتر بیرون و بعد رو به شوگا گفتم:داری چه گوشی میخوری معلوم هست؟
شوگا اول اروم بود ولی بعد اونم با حرفای من خیلی عصبی شد و زد به سیم اخر
دیگه در اخر اومد مچ دستمو گرفت و بردم سمت ماشین و انداختتم داخل ماشین داخل ماشین همش داد و هوار بود تا رسیدیم خونه شوگا پیاده شد و منو محکم گرفت و برد سمت اتاق مشترکمون اونجا هم بخث کردیم که بعد شوگا بیش از حد عصبی شد
هولم داد روی تخت و با عبانیت گفت :من بهت خیانت نمیکنم(داد)
بعد روم خیمه زد و بدون اینکه لباسامونو کامل در بیاره واردم کرد
هی میکوبید خیلی درد داشت
میگفتم:شوگا باشه اینقدر تند نکن
اصلا به حرفم توجه نکرد و همینجور ضربه های ناجور میزد
از درد گریه شدم و بلند گفتم:شوگا بس کن ...هق...درد داره لعنتییییی
اخخخخ ...هق...تروخدا...هق...تمومش کن
به خودش اومد و ارومش کرد و بعد توم خالی کرد و کنارم دراز کشید
اینقدر درد داشتم که خوابم برد...
منو گذاشت توی وان حموم و خودشم اومد کنارم دراز کشید
منو کشونو توی بغلش وکمرمو ماساژمیداد تا دردش اروم شه
گفتم:شوگا خیلیبدییی
گفت:وا چرا بیب؟
گفتم:تو چرا از پشت منو کردی اه دردم گرفت
خندید گفت:بیبی گرل خواستم امتحنش کنیم دیگه
گفتم:امتحانش کنیم؟امتحانش کنی
گفت:باشه حالا همون ...امتحانش کردم و خوشم نیومد
گفتم:وایییی خداروشکر وگرنه هرشب از پشتت...اصلا تجسمشم درد داره
خندید گفت:نه بیب حتی اگه خوبم بود من وقتی بدونم اینقدر درد داره نمیکنم
گفتم:خب خوبه و سرمو داخل گرنش بردمو گاز زدم
گفت:بیب چکار میکنی؟
ا/ت:در حال گاز زدن....
شوگا:اخ ....اییی ا/ت دردم گرفتتت
بالاخره وقتی خیلی گاز گرفتم کبود شد ولش کردم
گفت:اخ بیب چکار میکنی؟
گفتم:منم خواستم امتحانشو کنیم
خندید و گفت:یعنی منم وقتی گاز میگیرم اینقدر محکمه؟
گفتم:خب تو گردنت کلفت تره
گرفتتم توی بغلش و گفت:اخ عجب ادمی هستی تو
بعد از حموم اومدیم بیرون و من رفتم لباس پوشیدم و موهامو شونه کردم و بعد سه تا عطسه پشت سر هم کردم
شوگا خندید و گفت:اخ ا/ت عالی شد سرما خوردی
گفتم:نه باو چی ...عطسه....میگی...من عطسه...خوبم
گفت:عالییی
گفتم :او ددی مث اینکه واقعا سرما خوردم
با موهای خیس و بدن بهرنه که فقط شورت پاش بود اومد سمتم و منم رفتم عقب اونم میومد جلو تا خوردم به دیوار اونم اومد لباشو روی لبام گذاشت
پسش زدم و گفتم:شوگا میگم سرما خوردمااا
گفت:خب منم میخورم من سرما تورو میخورم
گفتم:ولی خب نمیتونیم جفتمون بریم سر کار
گفت:خب باهم خوب میشیم و میریم
وقتی اینو گفت دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم و منم بوسیدمش
(1هفته بعد)
رفته بودم کارخونه شوگا که یعنی کارخونه خودم که دید دوباره همون خانومه بیش از حد به شوگا نزدیکش میشد
من فقط به زنه توجه کردم و اصلا به شوگا که عصبیه توجه نکردم
رفتم تو و با حالت عصبی موهای دختره رو گرفتم و انداختمش از دفتر بیرون و بعد رو به شوگا گفتم:داری چه گوشی میخوری معلوم هست؟
شوگا اول اروم بود ولی بعد اونم با حرفای من خیلی عصبی شد و زد به سیم اخر
دیگه در اخر اومد مچ دستمو گرفت و بردم سمت ماشین و انداختتم داخل ماشین داخل ماشین همش داد و هوار بود تا رسیدیم خونه شوگا پیاده شد و منو محکم گرفت و برد سمت اتاق مشترکمون اونجا هم بخث کردیم که بعد شوگا بیش از حد عصبی شد
هولم داد روی تخت و با عبانیت گفت :من بهت خیانت نمیکنم(داد)
بعد روم خیمه زد و بدون اینکه لباسامونو کامل در بیاره واردم کرد
هی میکوبید خیلی درد داشت
میگفتم:شوگا باشه اینقدر تند نکن
اصلا به حرفم توجه نکرد و همینجور ضربه های ناجور میزد
از درد گریه شدم و بلند گفتم:شوگا بس کن ...هق...درد داره لعنتییییی
اخخخخ ...هق...تروخدا...هق...تمومش کن
به خودش اومد و ارومش کرد و بعد توم خالی کرد و کنارم دراز کشید
اینقدر درد داشتم که خوابم برد...
۱.۶k
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.