عشق مثلث پارت ۶۸
با جیمین داخل رفتیم همه سرپا وایستاده بودن و به جیمین نگاه میکردن
دانش آموز:استاد ایشون داشن آموزن
از این حرفش خندم گرفته بود
+بچه ها ایشون همسرم هستن پارک جیمین
جیمین اومد طرفم و دم گوشم گفت
_داشن آموزت نیستم که اینطوری میگی
+خوب بچه ها درسو شروع میکنیم
سعی کردم بهش اهمیت ندم رفت یه گوشه نشست و به درس دادنم نگاه میکرد کمی معذب بودم ولی مینهو اصلا احساس خوبی نداشت و یه ار به من نگاه میکرد یه بار به جیمین البته فقط مینهو نبود کل کلاس بود
+فهمیدین؟
برگشتم طرفشون که هرکدوم اصلا حواسشون نبود با ماژیک به میز زدم
+فهمیدین؟
داشن آموزان:بله استاد
+خوب بچه ها وسایلتونو جمع کنین یهکم دیگه اتوبوس ها میرسن
_کجا؟
+میرن اردو
_توهم میری؟
+اوهوم
_پس آخه من فرود
+زود برمیگردیم
_باش
+اکه خواستی میتونی بیای
_باش منم میام
وسایلارو جمع کردیم و رفتیم بعد یک ساعت رسیدیم ساعت ۹ و نیم بود
پیاده شدیم جای قشنگی بود کلا سرسبز بود
با جیمین به طبیعت نگاه میکردیم
مینهو:استاد بریم؟
+باشه بریم
_کجا؟
+جیمینا من با مینهو قسمت بندی شدم باهاش میریم تحقیق کنیم اینور اونور
_یاااا پس من؟منم باهاتون میام
+اوک بیا
جیمین هی بهم نگا میکرد که به مینهو نزدیگ نشم منم با پوزخند هی بهش نگا میکردم
مینهو:آقای پارک شما میخواین برین؟
_به تو چه؟
+جیمین؟
_آخه به این چه ربطی داره
مینهو:نه فقط میخواستم بدونم چون امروز تولد سوهو هستش و خیلی دوس داشت شمام بیاین
+عااا هیچ یادم رفته بود
_خوب بهش بگو دفعه بعد جبرانش میکنیم
+خو من برای جیمینو جبران میکنم از طرف تو کادو میخرم و میرم پیشش
_سوجین یه لحظه بیا
رفتم پیشش
_ببین بهت اجازه میدم بری ولی به هیچ کس نزدیک نمیشی و صمیمی نمیشی فهمیدی؟
+من به جز تو کیو دارم
لپاشو کشیدم و لباشو بوسیدم
ولی یه لحظه چشاش پر شد
+جیمین چیزی شده؟
_نه چیزی نیس فقط دلم برات تنگ میشه
+منم
مینهو:استاد دیگه باید بریم
+الان؟
مینهو:بله یه مشکل برای یکی از بچه ها اومده باید برگردیم
صدای جیغ زدن میومد برگشتیم
پارت بعد رو یکی دوروز دیگه میزارم
دانش آموز:استاد ایشون داشن آموزن
از این حرفش خندم گرفته بود
+بچه ها ایشون همسرم هستن پارک جیمین
جیمین اومد طرفم و دم گوشم گفت
_داشن آموزت نیستم که اینطوری میگی
+خوب بچه ها درسو شروع میکنیم
سعی کردم بهش اهمیت ندم رفت یه گوشه نشست و به درس دادنم نگاه میکرد کمی معذب بودم ولی مینهو اصلا احساس خوبی نداشت و یه ار به من نگاه میکرد یه بار به جیمین البته فقط مینهو نبود کل کلاس بود
+فهمیدین؟
برگشتم طرفشون که هرکدوم اصلا حواسشون نبود با ماژیک به میز زدم
+فهمیدین؟
داشن آموزان:بله استاد
+خوب بچه ها وسایلتونو جمع کنین یهکم دیگه اتوبوس ها میرسن
_کجا؟
+میرن اردو
_توهم میری؟
+اوهوم
_پس آخه من فرود
+زود برمیگردیم
_باش
+اکه خواستی میتونی بیای
_باش منم میام
وسایلارو جمع کردیم و رفتیم بعد یک ساعت رسیدیم ساعت ۹ و نیم بود
پیاده شدیم جای قشنگی بود کلا سرسبز بود
با جیمین به طبیعت نگاه میکردیم
مینهو:استاد بریم؟
+باشه بریم
_کجا؟
+جیمینا من با مینهو قسمت بندی شدم باهاش میریم تحقیق کنیم اینور اونور
_یاااا پس من؟منم باهاتون میام
+اوک بیا
جیمین هی بهم نگا میکرد که به مینهو نزدیگ نشم منم با پوزخند هی بهش نگا میکردم
مینهو:آقای پارک شما میخواین برین؟
_به تو چه؟
+جیمین؟
_آخه به این چه ربطی داره
مینهو:نه فقط میخواستم بدونم چون امروز تولد سوهو هستش و خیلی دوس داشت شمام بیاین
+عااا هیچ یادم رفته بود
_خوب بهش بگو دفعه بعد جبرانش میکنیم
+خو من برای جیمینو جبران میکنم از طرف تو کادو میخرم و میرم پیشش
_سوجین یه لحظه بیا
رفتم پیشش
_ببین بهت اجازه میدم بری ولی به هیچ کس نزدیک نمیشی و صمیمی نمیشی فهمیدی؟
+من به جز تو کیو دارم
لپاشو کشیدم و لباشو بوسیدم
ولی یه لحظه چشاش پر شد
+جیمین چیزی شده؟
_نه چیزی نیس فقط دلم برات تنگ میشه
+منم
مینهو:استاد دیگه باید بریم
+الان؟
مینهو:بله یه مشکل برای یکی از بچه ها اومده باید برگردیم
صدای جیغ زدن میومد برگشتیم
پارت بعد رو یکی دوروز دیگه میزارم
۶.۰k
۰۳ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.