پارت اول
جزوه هام رو وارد کوله پشتیم کردم و عینک مطالعه ام
رو در اوردم و بعد از وارد جعبه ش کردن توی جیب کوله
ام گذاشتمش
با انگشت شصت و اشاره اروم چشمامو ماساژ دادم تا
کمی از سوزششون کم شه
×خسته نباشی بیبی
دستم رو پایین بردم و چشمام رو اروم باز کردم و سرم
رو باال بردم-ممنون...جیمین
جونگکوک-ببینم چرا انقد خودتو خسته میکنی؟
نگاهی به جونگکوک که روی میز نیمه نشسته بود
انداختم و نفس عمیقی کشیدم...از روی صندلی بلند شدم و
دستی به دامنم کشیدم
حواسم باشه دیگهبعد از گذشتن این دوره امتحانات شروع میشه کوک..باید
مچ دستم رو گرفت و منو بین پاهاش جا داد و دستاش رو
دورم گره کرد
جونگکوک-چقدر خوبه تورو داریما بیب
تهیونگ-جونگکوک...اینجا جاش نیس
نگاهی به تهیونگ که دست در جیب به طرفمون میومد
انداختیم...اروم از جونگکوک فاصله گرفتم و تک سرفه
ای کردم و پیشونیم رو خاروندم
پوزخندی زد و بهم نزدیک شد و بوسه ی سطحی روی
لبم گذاشت و زمزمه کرد-های بیب
جیمین-تهیونگ االن تو بودی به جونگکوک گفتی اینجا
جاش نیست!؟
تهیونگ-هممم...شاید من بودم
جونگکوک-خیلی خب بریم...دلم شیرموز میخواد
خندیدم-خیلی خب بریم
بعد از اینکه همراه پسرا وارد سلف شدیم غذاهامونو
گرفتیم و روی یه میز چهار نفره جاگیر شدیم
جیمین-خیلی وقته خوش گذرونی نکردیما...من واقعا خیلی
خسته شدم
تهیونگ-اره...به نظر منم همینطوره
جونگکوک-ا/ت...نظر تو چیه؟
چنگالم رو توی ظرف گذاشتم و لقمه ی توی دهنمو قورت
دادم-پسرا...این چند مدت درگیر امتحانام...امشبم میخوام
جزوه هامو پاک نویس کنم که برای امتحانا مشکلی پیش
نیاد...ببخشید امشب نمیشه
تهیونگ-خیلی خب..باشه اشکالی نداره...امتحانامونم
مهمه
-ببینم شما قصد خوندن ندارین؟...نیوفتین این ترمو
جیمین-اوه بیخیال...کی حوصله درس خوندن
داره..جونگکوک هست..اون میخونه...هوای مارم داره
جونگکوک-البته مجانی انجام نمیدم
تهیونگ-تو انجام بده..هر چی خواستی میدیم بهت
جونگکوک-حاال باهم کنار میایم
جیمین-جادوگر طمع کار
-خب درس خوندن زمان بره..باید یه چیزی گیر ادم بیاد
چشمکی به جونگکوک زدم و چینی به دماغم دادم که
دست تهیونگ روی رونم قرار گرفت
تهیونگ-اونوقت....چی گیر تو میاد بیب؟
جیمین-اینجوری نگاش نکن ا/ت خیلی چیزا حالیشه چیزاحالیشهعام......االف نبودم تو اینده چیزیه که گیرم میا
رو در اوردم و بعد از وارد جعبه ش کردن توی جیب کوله
ام گذاشتمش
با انگشت شصت و اشاره اروم چشمامو ماساژ دادم تا
کمی از سوزششون کم شه
×خسته نباشی بیبی
دستم رو پایین بردم و چشمام رو اروم باز کردم و سرم
رو باال بردم-ممنون...جیمین
جونگکوک-ببینم چرا انقد خودتو خسته میکنی؟
نگاهی به جونگکوک که روی میز نیمه نشسته بود
انداختم و نفس عمیقی کشیدم...از روی صندلی بلند شدم و
دستی به دامنم کشیدم
حواسم باشه دیگهبعد از گذشتن این دوره امتحانات شروع میشه کوک..باید
مچ دستم رو گرفت و منو بین پاهاش جا داد و دستاش رو
دورم گره کرد
جونگکوک-چقدر خوبه تورو داریما بیب
تهیونگ-جونگکوک...اینجا جاش نیس
نگاهی به تهیونگ که دست در جیب به طرفمون میومد
انداختیم...اروم از جونگکوک فاصله گرفتم و تک سرفه
ای کردم و پیشونیم رو خاروندم
پوزخندی زد و بهم نزدیک شد و بوسه ی سطحی روی
لبم گذاشت و زمزمه کرد-های بیب
جیمین-تهیونگ االن تو بودی به جونگکوک گفتی اینجا
جاش نیست!؟
تهیونگ-هممم...شاید من بودم
جونگکوک-خیلی خب بریم...دلم شیرموز میخواد
خندیدم-خیلی خب بریم
بعد از اینکه همراه پسرا وارد سلف شدیم غذاهامونو
گرفتیم و روی یه میز چهار نفره جاگیر شدیم
جیمین-خیلی وقته خوش گذرونی نکردیما...من واقعا خیلی
خسته شدم
تهیونگ-اره...به نظر منم همینطوره
جونگکوک-ا/ت...نظر تو چیه؟
چنگالم رو توی ظرف گذاشتم و لقمه ی توی دهنمو قورت
دادم-پسرا...این چند مدت درگیر امتحانام...امشبم میخوام
جزوه هامو پاک نویس کنم که برای امتحانا مشکلی پیش
نیاد...ببخشید امشب نمیشه
تهیونگ-خیلی خب..باشه اشکالی نداره...امتحانامونم
مهمه
-ببینم شما قصد خوندن ندارین؟...نیوفتین این ترمو
جیمین-اوه بیخیال...کی حوصله درس خوندن
داره..جونگکوک هست..اون میخونه...هوای مارم داره
جونگکوک-البته مجانی انجام نمیدم
تهیونگ-تو انجام بده..هر چی خواستی میدیم بهت
جونگکوک-حاال باهم کنار میایم
جیمین-جادوگر طمع کار
-خب درس خوندن زمان بره..باید یه چیزی گیر ادم بیاد
چشمکی به جونگکوک زدم و چینی به دماغم دادم که
دست تهیونگ روی رونم قرار گرفت
تهیونگ-اونوقت....چی گیر تو میاد بیب؟
جیمین-اینجوری نگاش نکن ا/ت خیلی چیزا حالیشه چیزاحالیشهعام......االف نبودم تو اینده چیزیه که گیرم میا
۷.۵k
۲۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.