دوست پسرم کوک. پارت (۴)
ویو ات
وقتی اومدن سلام کردم و رفتم پذیرایی کردم که مامان به کوک گفت
@پسرم با دخترم ات بالا میری میخوایم ما دوتا حرف بزنیم
&بله حتما
_چی
@ات برو یکم باهاش صمینی شو
_اه . باش
& خوب اتاقت کجاست
_اروم گفتم مثل یک نوکر دنبالم بیا
& ی به من میگی نوکر
@ات
_چیه
@😡
_باش
_خوب اینجا اتاقمه
&وای چه اتاقه زشتی
_ناراحتی پشت در هم جا هست
&ناراحت نیستم
_ای کاش بودی
&إهم
_چیه
&هیچی
وی راوی
بعد از چند دقیقه مادر ات و پر کوک صداشون زد رفتن پایین که اونا چیزی گفتند که جونکوک و ات شوکه شده بودن
بقیشو پارت بعد میگم
ببخشید دیر به دیر میزارم آخه گوشیم خراب شده سعی میکنم بهتر بزارم باشه
وقتی اومدن سلام کردم و رفتم پذیرایی کردم که مامان به کوک گفت
@پسرم با دخترم ات بالا میری میخوایم ما دوتا حرف بزنیم
&بله حتما
_چی
@ات برو یکم باهاش صمینی شو
_اه . باش
& خوب اتاقت کجاست
_اروم گفتم مثل یک نوکر دنبالم بیا
& ی به من میگی نوکر
@ات
_چیه
@😡
_باش
_خوب اینجا اتاقمه
&وای چه اتاقه زشتی
_ناراحتی پشت در هم جا هست
&ناراحت نیستم
_ای کاش بودی
&إهم
_چیه
&هیچی
وی راوی
بعد از چند دقیقه مادر ات و پر کوک صداشون زد رفتن پایین که اونا چیزی گفتند که جونکوک و ات شوکه شده بودن
بقیشو پارت بعد میگم
ببخشید دیر به دیر میزارم آخه گوشیم خراب شده سعی میکنم بهتر بزارم باشه
۹۱۵
۲۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.