تو به من خندیدی و نمیدانستی
تو به من خندیدی و نمیدانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تورفتی و هنوز
سالهاست در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان میدهد آزارم
ومن اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت.
ادامه دارد...
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تورفتی و هنوز
سالهاست در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان میدهد آزارم
ومن اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت.
ادامه دارد...
۳.۵k
۱۲ شهریور ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.