Part 13
Part 13
یونا :اتتت کیههه
ات :ی..یونا ت..تته...تهیونگه...ب..با ک..کوک
یونا: چی چطوری آخه اتت ببینم تو آدرس اینجا رو به کوک گقتیییی؟
ات: ن..نهه
ات: یوناااا الان چی کار کنننم نمیخوام با باهاشون برم (داشت بغضش میترکید)
یونا: عزیزم گریه نکن برو تو کمد اتاق سیاهه یه اتاقک کوچیک اونجا هست برو تو اونجا قایم شو
اتت: ب..باشه فف...فقط بشون نگو من اینجا اومدم
یونا: عزیزم تا وقتی که تو اجازشو ندادی من به هیچکس هیچی نمیگم باشه حالا برو قایم شو
ات :نمیدونم این محبتتو چطوری جبران کنم
یونا : دارن میان
ات: ب..باشه
(ویو ات )
سریع رفتم تو جایی که یونا گفت رفتم در اتاق کوچیکرو وا کردم دیدم یا خدا یونا خانم چیکار کرده اتاق گیمینگ درست کرده رفتم یه گوشه پاهامو از ترس اینکه یه موقع پیدام کنن تو
دستام گرفتم
یونا :اتتت کیههه
ات :ی..یونا ت..تته...تهیونگه...ب..با ک..کوک
یونا: چی چطوری آخه اتت ببینم تو آدرس اینجا رو به کوک گقتیییی؟
ات: ن..نهه
ات: یوناااا الان چی کار کنننم نمیخوام با باهاشون برم (داشت بغضش میترکید)
یونا: عزیزم گریه نکن برو تو کمد اتاق سیاهه یه اتاقک کوچیک اونجا هست برو تو اونجا قایم شو
اتت: ب..باشه فف...فقط بشون نگو من اینجا اومدم
یونا: عزیزم تا وقتی که تو اجازشو ندادی من به هیچکس هیچی نمیگم باشه حالا برو قایم شو
ات :نمیدونم این محبتتو چطوری جبران کنم
یونا : دارن میان
ات: ب..باشه
(ویو ات )
سریع رفتم تو جایی که یونا گفت رفتم در اتاق کوچیکرو وا کردم دیدم یا خدا یونا خانم چیکار کرده اتاق گیمینگ درست کرده رفتم یه گوشه پاهامو از ترس اینکه یه موقع پیدام کنن تو
دستام گرفتم
۱۶.۹k
۲۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.