پارت16
#پارت16
#دخترکوچولویمن👧🏻💧
نزدیک ده دقیقه با خودم کلنجار رفتم تا بهسارو آزاد کنم بره اما ته دلم راضی نبود!!
از طرفیم میدونستم اردلان سیریشه و ول کن نیس
پس برای اینکه قاعله رو خطم کنم به دروغ گفتم:
+ نمیتونم بزارمش ببری
خودم فردا صبح تحویلش میدم به باباش
با چشمای ریز شده نگام کرد
_ مطمعن باشم که این کارو میکنی دیگه؟!
+ آره مطمعن
چند ثانیه مکث کرد و انگار هنوز مشکوک بود بهم
_ پس به روح مامان قسم بخور تا کاری باهاش نداری و حتی دستت بهش نمیخوره
ای بیشرف!! زرنگ تر از این حرفا بود و انگار دستمو خونده بود
چاره ای نداشتم و باید قبول میکردم
ولی چجوری از اون بدن بلورین بگذرم؟؟
بدجوری وسوسه ام کرده بود
باید یه امشبو تحمل میکردم تا فردا
+ اوکی به روح مامان قسم میخورم
انگاری که خیالش راحت شده باشه لبخندی زد و گفت:
_باشه منم فردا میام ببینم چیکار کردی!!
شبخوش
سری تکون دادم که از اتاق رفت بیرون ، وقتی مطمعن شدم که رفته با دستای مشت شده به پذیرایی رفتم و....
#دخترکوچولویمن👧🏻💧
نزدیک ده دقیقه با خودم کلنجار رفتم تا بهسارو آزاد کنم بره اما ته دلم راضی نبود!!
از طرفیم میدونستم اردلان سیریشه و ول کن نیس
پس برای اینکه قاعله رو خطم کنم به دروغ گفتم:
+ نمیتونم بزارمش ببری
خودم فردا صبح تحویلش میدم به باباش
با چشمای ریز شده نگام کرد
_ مطمعن باشم که این کارو میکنی دیگه؟!
+ آره مطمعن
چند ثانیه مکث کرد و انگار هنوز مشکوک بود بهم
_ پس به روح مامان قسم بخور تا کاری باهاش نداری و حتی دستت بهش نمیخوره
ای بیشرف!! زرنگ تر از این حرفا بود و انگار دستمو خونده بود
چاره ای نداشتم و باید قبول میکردم
ولی چجوری از اون بدن بلورین بگذرم؟؟
بدجوری وسوسه ام کرده بود
باید یه امشبو تحمل میکردم تا فردا
+ اوکی به روح مامان قسم میخورم
انگاری که خیالش راحت شده باشه لبخندی زد و گفت:
_باشه منم فردا میام ببینم چیکار کردی!!
شبخوش
سری تکون دادم که از اتاق رفت بیرون ، وقتی مطمعن شدم که رفته با دستای مشت شده به پذیرایی رفتم و....
۳.۱k
۲۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.