پارت ¹¹
_چن....عم...هیچی....کرمم گرفده بود....
+ع..ا...ه...ا(وی درحال اب شدن از خجالت است)
سری رومو کردم عون ورو پتورو بیشتر کشیدم و ازش فاصله گرفدم
یهو دیدم با شتاب بغلش پرتاب شدم
+چ...چی..ک....کا...ر م..م.یکنی؟
_هیچ کاری
+چ...ر..را...بغ..بغلم...ک...کردی(دوزتای عزیز ی نکته عین لکنتاش مال خجالت کشیدنشه)
_چون دوس داشتم(سعی میکنه ک نخده ولی داره پاره میشه)
+و..لممم ک..ک..ن
_نح نمیخام
+ت...تو...ان..انگار...ل..لجت....گ...گر..فت...ته ب...با م..من
_چرا لجم بگیره چیکارت دارم
+ول..ممممم ...ک..نننننن
_)درحال جر خوردن)
+چ...ت....ههههههههه
بعد خندیدنش دیدم منو محکم تر گرفت
+ولم کو
_نمیکنم
+بکو
_باشه میکنمت
+وات؟
+خدت گفدی بکو
_منظورت من عون نبود
عون وری شدمو ت چشاش نگاه کردم خاسم یچیزی بگم ک انگشت اشارشو گذاشت روی لبام
_هیش چیزی نگو
+عم میگما
عیندفه بجای انگشتش لبشو رو لبم گذاشتو اروم میمکید منم شوکه مونده بودم یهو گازی از لبم گرفت بخدم عومدم و هلش دادم ولی مگع تکون میخورد سعی کردم خدمو بکشم عقب ک بیشتر کمرو ب خدش فشار داد
وای چیز خجالت اوری بود سینه هامم چسبیده بودن بهش حتا
بعد چن ثانیه تغلا(عایم صاری یادم رفده چطو نوشته میشع اگ اشتباه نوشتم ببخشید) ی ثانیه وایسادم کل زورمو جمع کردمو با فشار هولش دادم ک باعث شد یذره تکون بخوره از فرصت استفاده کردمو سری در رفدم خاسدم برم بیرون از اتاق ک.....
تا پارت بعدی باهی میدونم خیلی کردم دارم
+ع..ا...ه...ا(وی درحال اب شدن از خجالت است)
سری رومو کردم عون ورو پتورو بیشتر کشیدم و ازش فاصله گرفدم
یهو دیدم با شتاب بغلش پرتاب شدم
+چ...چی..ک....کا...ر م..م.یکنی؟
_هیچ کاری
+چ...ر..را...بغ..بغلم...ک...کردی(دوزتای عزیز ی نکته عین لکنتاش مال خجالت کشیدنشه)
_چون دوس داشتم(سعی میکنه ک نخده ولی داره پاره میشه)
+و..لممم ک..ک..ن
_نح نمیخام
+ت...تو...ان..انگار...ل..لجت....گ...گر..فت...ته ب...با م..من
_چرا لجم بگیره چیکارت دارم
+ول..ممممم ...ک..نننننن
_)درحال جر خوردن)
+چ...ت....ههههههههه
بعد خندیدنش دیدم منو محکم تر گرفت
+ولم کو
_نمیکنم
+بکو
_باشه میکنمت
+وات؟
+خدت گفدی بکو
_منظورت من عون نبود
عون وری شدمو ت چشاش نگاه کردم خاسم یچیزی بگم ک انگشت اشارشو گذاشت روی لبام
_هیش چیزی نگو
+عم میگما
عیندفه بجای انگشتش لبشو رو لبم گذاشتو اروم میمکید منم شوکه مونده بودم یهو گازی از لبم گرفت بخدم عومدم و هلش دادم ولی مگع تکون میخورد سعی کردم خدمو بکشم عقب ک بیشتر کمرو ب خدش فشار داد
وای چیز خجالت اوری بود سینه هامم چسبیده بودن بهش حتا
بعد چن ثانیه تغلا(عایم صاری یادم رفده چطو نوشته میشع اگ اشتباه نوشتم ببخشید) ی ثانیه وایسادم کل زورمو جمع کردمو با فشار هولش دادم ک باعث شد یذره تکون بخوره از فرصت استفاده کردمو سری در رفدم خاسدم برم بیرون از اتاق ک.....
تا پارت بعدی باهی میدونم خیلی کردم دارم
۲۰.۱k
۱۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.