فیک:ساسنگ فن من پارت۱۰۵
درحالیکه نفس هاش به صورتم میخورد, این جمله رو به زبون آورد و باعث
شد تا پوستم بخاطر اون نزدیکی بسوزه.
خیلی خوشحال بودم که سالن در تاریکی فرو رفته بود وگرنه اطمینان داشتم
که تهیونگ با دیدن صورت سرخ و داغ شده ام, به خنده میافته.
بزاقم رو پایین فرستادم و لب زدم:
-بازم داریم مستند ضبط میکنیم؟ دوربین کجاست؟ چرا نمی بینم؟
حلقه ی دست هاش رو تنگ تر کرد و اینبار وادارم کرد تا تو تاریکی
نگاهش کنم.
-هیچ دوربینی نیست
کمی مکث کردم تا بتونم چشم هام رو به دیدنش در اون فضای تاریک
شده, عادت بدم.
اگر دوربینی در کار نبود پس منظورش از این کارها چی میتونست باشه؟
داشتم به مرز دیوونگی میرسیدم و این اصلا خوب نبود؛ چون اگر کمی دیگه
ادامه میداد مجبور میشدم فرار کنم
من لعنت شده یکی از فانتزی هام همیشه این بود که پارتنرم داخل سینما
برام ساک بزنه! و حالا با گرمای تن تهیونگ و حرکات و صدای سکیش
شک نداشتم که تا چند دقیقه ی با تجسم لبهاش به دور عضوم, تحریک
میشم و آبروی نداشته ام رو بیشتر از اینی که هست, میبرم.
-من. . . باید برم دستشویی
برای فرار از دستش, بدون حواس زمزمه کردم و خواستم قفل دست هاش
رو باز کنم اما با گرفته شدن دستم و جلو اومدن صورت تهیونگ, نتونستم
حرکت دیگه ای بکنم.
-وقتی با منی معذبی؟
لبهای خشک شده ام رو تر کردم و گفتم:
-ن. . .نه. . .
پوزخندش رو میتونستم ببینم.
-خوبه. . . چون تازه شروعشه. . .
و من حتی نمیدونستم منظورش از شروع چی بود.
اما با نزدیک شدن صورتش, ریه هام از اکسیژن خالی شدن.
داشت چه غلطی میکرد؟
-وقتی چشم هات گرد میشن کیوت تر میشی
روی لبهام زمزمه کرد و بعد به طرز ناگهانی نوک بینیم رو بوسید.
قلبم داخل گلوم میزد و دست و پاهام دچار ضعف شده بودن.
برای لحظه به همدیگه خیره شدیم و بعد تنها چیزی که قبل از بسته شدن
پلک هام فهمیدم, حس لبهای تهیونگ به روی لبهای خشک شده ی خودم
بود.
اون پسر داشت من رو میبوسید؟
تمام تنم گر گرفته بود و پروانه های کوچیکی داخل شکمم به پرواز در
اومده بودن.
کیم تهیونگ به خواست خودش داشت من رو میبوسید و این برای من
اونقدر غیرممکن بنظر میرسید که هرلحظه انتظار داشتم تا از خواب بپرم
اما با گزیده شدن لبهام, و درک درد ناشی از اون حرکت فهمیدم که در
بیداری مطلق به سر میبرم.
لبهاش حریصانه لبهام رو به مالکیت خودشون درآورده بودن و حتی اجازه
نفس کشیدن رو هم به من نمیدادن.
پلک هام رو بهم فشردم و پارچه ی پیراهنش رو بین انگشت هام فشردم.
میخواستم تا ابد ببوسمش. . . اونقدر ببوسمش تا از نفس بیافتم.
اگر خواب بود, آرزو داشتم تا ابد این خواب ادامه داشته باشه.
__________
TAEHYUNG´S P.O.V
فیلم به پایان خودش رسیده بود اما ما دو نفر مثل دو مجسمه ی سنگی
سرجامون نشسته و به تیتراژ پایانی خیره شده بودیم.
من فقط میدونستم که بوسیدن پارتنرم داخل فضای تاریک سینما میتونه
خیلی جذاب و رمانتیک باشه اما هیچ حدسی در مورد ادامه ی ماجرا
نداشتم و اگر جونگ کوک حرکتی نمیکرد, تا فردا شب همینطور روی
صندلیم می چسبیدم.
-میخوای بریم بیرون؟
نیم نگاهی بهش انداختم و خیلی سریع از جام بلند شدم.
-آ. . . آره. . . بریم. . .
بزاقم رو قورت دادم و جلوتر از کوک به سمت خروجی به راه افتادم.
من بوسیده بودمش. . . من بوسیده بودمش. . . من بوسیده بودمش. . .
برای لحظه ای از حرکت ایستادم و با بیچارگی به تصویر خودم که داخل
شیشه ی سالن منعکس شده بود, نگاه کردم
شد تا پوستم بخاطر اون نزدیکی بسوزه.
خیلی خوشحال بودم که سالن در تاریکی فرو رفته بود وگرنه اطمینان داشتم
که تهیونگ با دیدن صورت سرخ و داغ شده ام, به خنده میافته.
بزاقم رو پایین فرستادم و لب زدم:
-بازم داریم مستند ضبط میکنیم؟ دوربین کجاست؟ چرا نمی بینم؟
حلقه ی دست هاش رو تنگ تر کرد و اینبار وادارم کرد تا تو تاریکی
نگاهش کنم.
-هیچ دوربینی نیست
کمی مکث کردم تا بتونم چشم هام رو به دیدنش در اون فضای تاریک
شده, عادت بدم.
اگر دوربینی در کار نبود پس منظورش از این کارها چی میتونست باشه؟
داشتم به مرز دیوونگی میرسیدم و این اصلا خوب نبود؛ چون اگر کمی دیگه
ادامه میداد مجبور میشدم فرار کنم
من لعنت شده یکی از فانتزی هام همیشه این بود که پارتنرم داخل سینما
برام ساک بزنه! و حالا با گرمای تن تهیونگ و حرکات و صدای سکیش
شک نداشتم که تا چند دقیقه ی با تجسم لبهاش به دور عضوم, تحریک
میشم و آبروی نداشته ام رو بیشتر از اینی که هست, میبرم.
-من. . . باید برم دستشویی
برای فرار از دستش, بدون حواس زمزمه کردم و خواستم قفل دست هاش
رو باز کنم اما با گرفته شدن دستم و جلو اومدن صورت تهیونگ, نتونستم
حرکت دیگه ای بکنم.
-وقتی با منی معذبی؟
لبهای خشک شده ام رو تر کردم و گفتم:
-ن. . .نه. . .
پوزخندش رو میتونستم ببینم.
-خوبه. . . چون تازه شروعشه. . .
و من حتی نمیدونستم منظورش از شروع چی بود.
اما با نزدیک شدن صورتش, ریه هام از اکسیژن خالی شدن.
داشت چه غلطی میکرد؟
-وقتی چشم هات گرد میشن کیوت تر میشی
روی لبهام زمزمه کرد و بعد به طرز ناگهانی نوک بینیم رو بوسید.
قلبم داخل گلوم میزد و دست و پاهام دچار ضعف شده بودن.
برای لحظه به همدیگه خیره شدیم و بعد تنها چیزی که قبل از بسته شدن
پلک هام فهمیدم, حس لبهای تهیونگ به روی لبهای خشک شده ی خودم
بود.
اون پسر داشت من رو میبوسید؟
تمام تنم گر گرفته بود و پروانه های کوچیکی داخل شکمم به پرواز در
اومده بودن.
کیم تهیونگ به خواست خودش داشت من رو میبوسید و این برای من
اونقدر غیرممکن بنظر میرسید که هرلحظه انتظار داشتم تا از خواب بپرم
اما با گزیده شدن لبهام, و درک درد ناشی از اون حرکت فهمیدم که در
بیداری مطلق به سر میبرم.
لبهاش حریصانه لبهام رو به مالکیت خودشون درآورده بودن و حتی اجازه
نفس کشیدن رو هم به من نمیدادن.
پلک هام رو بهم فشردم و پارچه ی پیراهنش رو بین انگشت هام فشردم.
میخواستم تا ابد ببوسمش. . . اونقدر ببوسمش تا از نفس بیافتم.
اگر خواب بود, آرزو داشتم تا ابد این خواب ادامه داشته باشه.
__________
TAEHYUNG´S P.O.V
فیلم به پایان خودش رسیده بود اما ما دو نفر مثل دو مجسمه ی سنگی
سرجامون نشسته و به تیتراژ پایانی خیره شده بودیم.
من فقط میدونستم که بوسیدن پارتنرم داخل فضای تاریک سینما میتونه
خیلی جذاب و رمانتیک باشه اما هیچ حدسی در مورد ادامه ی ماجرا
نداشتم و اگر جونگ کوک حرکتی نمیکرد, تا فردا شب همینطور روی
صندلیم می چسبیدم.
-میخوای بریم بیرون؟
نیم نگاهی بهش انداختم و خیلی سریع از جام بلند شدم.
-آ. . . آره. . . بریم. . .
بزاقم رو قورت دادم و جلوتر از کوک به سمت خروجی به راه افتادم.
من بوسیده بودمش. . . من بوسیده بودمش. . . من بوسیده بودمش. . .
برای لحظه ای از حرکت ایستادم و با بیچارگی به تصویر خودم که داخل
شیشه ی سالن منعکس شده بود, نگاه کردم
۴.۳k
۱۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.