پارت4
ویو نامجون
اون طلسم باید گلبرگ گل رز قرمز رو به شکل دایره در بیارم و یک پارچه ی پر خون رو به تیکه چوبی بستم و باید با چک کش به چوبه بزنم بعد از انجام اون حس کردم دندونای نیشم داره میره تو و اون پارچه دیگه خونی نبود یعنی من انسان شدم سریع رفتم به ات بگم که دیدم ات داره سومی رو بغل و بوس میکنه رفتم و گفتم
نامجون: دیگه تموم شد
ات: واقعا؟(ذوق زده)
نامجون: اره خانم خونه
و ات پرید بغلم که سومی گفت
سومی: بابا اینجا چخبره؟
نامجون: دخترم ات دیگه مامانت میشه
سومی: واقعااااا(خوشحال)
ات: اره.... دخترم
سومی: اخ جون مرسی مامان
5سال بعد
سومی: مامااااان فرمم کووو
سلین: مامااااان موهام
ات: دارم اتو میکنم صبر کنین
نامجون: بیبـ.....
ات: باز چیو شکوندی؟
نامجون: امممم گلدون
ات: ای خداااا
سومی و سلین هم خندیدن
(اقا نامجون و ات عروسی کردن و به دختر به دنیا اوردن و الان به خوبی و خوشی گذشت پارت بعدی از کی باشه؟)
اون طلسم باید گلبرگ گل رز قرمز رو به شکل دایره در بیارم و یک پارچه ی پر خون رو به تیکه چوبی بستم و باید با چک کش به چوبه بزنم بعد از انجام اون حس کردم دندونای نیشم داره میره تو و اون پارچه دیگه خونی نبود یعنی من انسان شدم سریع رفتم به ات بگم که دیدم ات داره سومی رو بغل و بوس میکنه رفتم و گفتم
نامجون: دیگه تموم شد
ات: واقعا؟(ذوق زده)
نامجون: اره خانم خونه
و ات پرید بغلم که سومی گفت
سومی: بابا اینجا چخبره؟
نامجون: دخترم ات دیگه مامانت میشه
سومی: واقعااااا(خوشحال)
ات: اره.... دخترم
سومی: اخ جون مرسی مامان
5سال بعد
سومی: مامااااان فرمم کووو
سلین: مامااااان موهام
ات: دارم اتو میکنم صبر کنین
نامجون: بیبـ.....
ات: باز چیو شکوندی؟
نامجون: امممم گلدون
ات: ای خداااا
سومی و سلین هم خندیدن
(اقا نامجون و ات عروسی کردن و به دختر به دنیا اوردن و الان به خوبی و خوشی گذشت پارت بعدی از کی باشه؟)
۳.۶k
۱۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.