عشق در سک نگاه پارت ۳

عشق در یک نگاه پارت ۳



نشستیم سر میز که صاف روبه رومون اکیپ پسرا نشستن فقط دلم میخواد کله جینو بکنم (از زبون نویستده : خاک تو سرت کنن از خداتم باشه پسر به این جذابی تو مدرست هس 😐)
جینا : اوووففف باز اونا 😑
مارلی : کیا
جینا : اکیپ پسرارو میگم دیگه 😐
مارلی :اها
جینا : خب بگذریم دخترا شما نمیخواین خودتونو معرفی کنین
کاترین : من کاترینم اهل سئول و از همون اول اینجا بودم
سی رن ( اسمش در واقع سیرن هست من سرهم مینویسم ) اسم منم سیرنه اهل سئول منم مثل تو تازه به این مدریه اومدم و دختر خاله کاترین هستم
جینا :جدی چه جالب
سیرن : ممنون
سارا : اسم منم سارا هست منم از همون اول اومدم تو این مدرسه بهتره یه چیزیزبهت بگم زیاد با اون پسرا بحث نکن اونا شاخ مدرسن
جینا : اها ولی خیلی رو مخن 😑
کاترین : جینو که دیدی اون سر دستشونه
جینا : اتفاقا من میخوام کله اونو شخصا بکنم 😐
کاترین : اون پسر مو طوسیه رو میبینی اونجا اون اسمش جیمینه خیلی جذابو کیوته نه 😍
جینا : اوووو کاترین 😂
کاترین : چیه
سارا : نکنه عاقشی 😂
کاترین : نه بابا مگه دیوانم البته خب راستش یه جویی اره ولی اصلا عاشق نیستم من فقط ازش تعریف کردم همین 😐
مارلی : باشه بابا تو خوبی 😂

داستان از زبون جین : دیدم خیلی دارن خوش میگذرونن منم گفتم بهتره یکم کرم بریزم اخه خیلی حال میده داشتن از سر میز بلند میشدن که منم رفتمو از عمد شونمو زدم به دستش بعد غذاها رزخت روش وای خیلی حال داد (از الان گفته باشم جین اصلا شیطونی نمیکنه بچم خیلی ارومو معصومه 😐😂)
داستان از نظر جینا : تمام لباسم پر شده بود از غذا منم عصبانی شدم
جین : اخ ببخشید ندیدمت
جینا : ببین با لباسم چیکار کردی هنوز یه روز نشده کثیف شد چشماتو باز کن
همه اعضا داشتم بهم میخندیدن 😑
رفتم تو دستشویی و لباسمو تمیز کردم اومدم بیرون دیدم دخترا منتظرمن
کاترین : جینا اللن بهتری
جینا : اگه یه بلاییم سر اون بیارم بهتر میشم 🔪
سارا : چی تو سرته 😶
من یه نگاهی به حیاط انداختم دیدم جین با یه لیوان نسکافه داره حرف میزنه میخنده نگاه به سارا کردم بهش گفتم : حالا میبینی چی تو سرمه😌
رفتم سمتش نسکافه رو از دستش کشیدمو ریختم رو لباسش گفتم :اخی ببخشید ندیدم
همه داشتن به من نگاه میکردن منم با خنده رد شدم
سیرن : دختر این چه کاری بون انجام دادی 😳
جینا : کاری که باید رو انجام دادم 😁
کاترین : باوشه پس عواقبش با خودت از الان گفته باشم
مارلی : اوه قراره یه بازی باحال شروع بشه
سارا : نکنه زده به سرت بازی باحال کجا بود 😐
مارلی : حالا میبینی
جینا :ببینم حالا میخواد چیکار کنه 😏
رفتیم تو کلاس
داستان از زبون جین : اه دختره کله شق لبایمو داغون کرد 😑 ای وای نه زنگ کلاس خورد
بدو بدو رفتم تو کلاس که دیرم داره با دوستاش میخنده یه لحظه قلبم شروع به تند تند تپیدن کرد وای چقدر صدا خنده هاش قشنگ بود با صدای هوپی به خودم اومدم
هوپی : جین حالت خوبه ؟
جین : ا ... اره خوبم
شوگا : ببینم نمیخوای به چیزی بهش بگی
جین : مثلا چی بهش بگم 😐
شوگا : هیچ وللش
تهیونگ : هی بچه ها
اعضا : بله
تهیونگ : اون دختره که موهاش مشکیه (سارا )به نظرتون خوشگل نیس ؟
جیمین : باز چی تو سرته 😐
تهیونگ : هیچی فقط میخواستم بگم یه جورایی خوشگله
جیمین : اونا همشون خوشگلن مخصوصا اون دختر چشم قهوه ایه (کاترین )
نامجون : الان بحث دقیقا سر چیع 😐
کوکی : فک کنم میخوان مخشونو بزنن 😂
تهیونگ : بیخیال 😐
هوپی : بچه ها استاد اومد بشینین
استاد اومد درس شروع شد
......
داستان از زبون جینا
خب دوباره زنگ تفریح شد رفتم کتابخونه که چند تا کتاب بخونم وارد کتابخونه شدم یه کتاب دیدم طبقه سوم بود از نردبوم رفتم بالا که .....
نظر یادتون نره لطفا نظر بدین 💜💜💜.