پارت 15
«قضاوت نکن» "don't judge"
_________________________
*پارت 14 بروزرسانی شد*
«لوسیفر»
هردو پیاده میشن و میرن درای عقبو باز میکنن*
- آنجل؟ هاسک؟
آنجل و هاسک همزمان لای چشماشونو باز میکنن*
آنجل- هومم..؟ *صدای خواب آلود*
- عا.. پاشید رسیدیم هتل.
هاسک- عه.. چشماشو میماله*
چارلی از اون سمت*
چارلی- وگی؟ نیفتی؟
آروم وگی رو تکون میده که بیدار شه*
وگی چشماشو باز میکنه ولی نیفتی خوابش سنگینه.
هاسک و آنجل پیاده میشن.
چارلی نیفتیو بغل میکنه که وگی پیاده شه.
به هتل نگاه میکنم که کللللل لامپا خاموشه.
خودشون آخرین بار خاموش کردن*
ینی الستور برنگشته هتل؟
میرم سمت در.
با کلید درو باز میکنم.
حتی این همون تعداد قفلیه که زدم.. سه تا.
عجیبه.
کنار در وایمیستم و میگیرمش که بقیه بیان تو.
همه میرن تو پس منم میرم.
انگار از جنگ برگشتن اینقدر خستن..
زیر لب میخندم.
وگی و چارلی نیفتیو میبرن تو اتاقش.
بعد خودشونم میرن میخوابن.
هاسک و آنجلم هرکدوم راه خودشونو میرن.
خب بنابراین همه خوابن الان.
چطوره یه تکست بدم به الستور؟
اگه چیزی زیر سرش باشه جرش میدم..
گوشیمو روشن میکنم.
*پیام دادن*
"-الستور؟"
چند دقیقه منتظر میمونم جواب بده.
آفلاینه و آخرین بازدیدش برا چند ساعت پیش بوده..
یهو تیک خوردن پیاممو میبینم.
آنلاین شد.
عااااا.
الستور- بله؟
- کجایی؟
الستور- هوم؟
الستور- چرا میپرسی؟
- همینطوری ، تو هتل نبودی گفتم بپرسم بد نیست.
الستور- که اینطور.
آفلاین شدن*
گندش بزنن..
دارم مشکوک میشم با اینکه چیزی زیر سرش نس.
اوکی منم میرم کپمو بزارم..
«رزی»
نشستم رو کاناپه و بی حوصله کانال تلویزیونو عوض میکنم.
الستورم که به زور خوابش برده..
*نویسنده: اولیش بخاطر دستش دومش برای مریض بودنش ، دیگه خودتون میدونید درد مریضی چطوریه*
چشم میخوره به گوشیش.
دینگ دینگ.
پیام لوسیفر؟
"لوسیفر- الستور؟"
فکر نمیکنم پیامش اونقدرا مهم باشه که بیدارش کنم.
به الستور نگاه میکنم.
لای چشماش بازه..
- الستور؟ عا..
فکنم بین خوابو بیداریه.
حس میکنم حالت خوب نیست..
آروم دستمو میزارم رو پیشونیش.
بیشتر از قبل داغه..
الان دیر وقته که بخوام ببرمش بیمارستان..
دستمو میزارم رو شونش و آروم تکونش میدم که بیدار شه.
چشماشو یکم بیشتر باز میکنه و سمت من میچرخونه.
- الستور..هوم..
پا میشم و میرم یه دستمال خیس که زیر آب سرد گذاشتم میارم.
آروم میزارم رو پیشونیش.
ولی فکر نکنم جواب بده..
خیلی حالش بده..
نمیدونم چیکار کنم دستپاچه شدم..
پا میشم و میرم تو آشپزخونه.
همه جا رو میگردم شاید یه چیزی پیدا کنم..
ولی معمولاً اینجا چیزی که به درد الستور بخوره یا برای سرما خوردگی باشه وجود نداره چون خودم خیلی به ندرت سرما میخورم..
_____________________________________
پایان پارت پونزده.
پارت شونزده؟
_________________________
*پارت 14 بروزرسانی شد*
«لوسیفر»
هردو پیاده میشن و میرن درای عقبو باز میکنن*
- آنجل؟ هاسک؟
آنجل و هاسک همزمان لای چشماشونو باز میکنن*
آنجل- هومم..؟ *صدای خواب آلود*
- عا.. پاشید رسیدیم هتل.
هاسک- عه.. چشماشو میماله*
چارلی از اون سمت*
چارلی- وگی؟ نیفتی؟
آروم وگی رو تکون میده که بیدار شه*
وگی چشماشو باز میکنه ولی نیفتی خوابش سنگینه.
هاسک و آنجل پیاده میشن.
چارلی نیفتیو بغل میکنه که وگی پیاده شه.
به هتل نگاه میکنم که کللللل لامپا خاموشه.
خودشون آخرین بار خاموش کردن*
ینی الستور برنگشته هتل؟
میرم سمت در.
با کلید درو باز میکنم.
حتی این همون تعداد قفلیه که زدم.. سه تا.
عجیبه.
کنار در وایمیستم و میگیرمش که بقیه بیان تو.
همه میرن تو پس منم میرم.
انگار از جنگ برگشتن اینقدر خستن..
زیر لب میخندم.
وگی و چارلی نیفتیو میبرن تو اتاقش.
بعد خودشونم میرن میخوابن.
هاسک و آنجلم هرکدوم راه خودشونو میرن.
خب بنابراین همه خوابن الان.
چطوره یه تکست بدم به الستور؟
اگه چیزی زیر سرش باشه جرش میدم..
گوشیمو روشن میکنم.
*پیام دادن*
"-الستور؟"
چند دقیقه منتظر میمونم جواب بده.
آفلاینه و آخرین بازدیدش برا چند ساعت پیش بوده..
یهو تیک خوردن پیاممو میبینم.
آنلاین شد.
عااااا.
الستور- بله؟
- کجایی؟
الستور- هوم؟
الستور- چرا میپرسی؟
- همینطوری ، تو هتل نبودی گفتم بپرسم بد نیست.
الستور- که اینطور.
آفلاین شدن*
گندش بزنن..
دارم مشکوک میشم با اینکه چیزی زیر سرش نس.
اوکی منم میرم کپمو بزارم..
«رزی»
نشستم رو کاناپه و بی حوصله کانال تلویزیونو عوض میکنم.
الستورم که به زور خوابش برده..
*نویسنده: اولیش بخاطر دستش دومش برای مریض بودنش ، دیگه خودتون میدونید درد مریضی چطوریه*
چشم میخوره به گوشیش.
دینگ دینگ.
پیام لوسیفر؟
"لوسیفر- الستور؟"
فکر نمیکنم پیامش اونقدرا مهم باشه که بیدارش کنم.
به الستور نگاه میکنم.
لای چشماش بازه..
- الستور؟ عا..
فکنم بین خوابو بیداریه.
حس میکنم حالت خوب نیست..
آروم دستمو میزارم رو پیشونیش.
بیشتر از قبل داغه..
الان دیر وقته که بخوام ببرمش بیمارستان..
دستمو میزارم رو شونش و آروم تکونش میدم که بیدار شه.
چشماشو یکم بیشتر باز میکنه و سمت من میچرخونه.
- الستور..هوم..
پا میشم و میرم یه دستمال خیس که زیر آب سرد گذاشتم میارم.
آروم میزارم رو پیشونیش.
ولی فکر نکنم جواب بده..
خیلی حالش بده..
نمیدونم چیکار کنم دستپاچه شدم..
پا میشم و میرم تو آشپزخونه.
همه جا رو میگردم شاید یه چیزی پیدا کنم..
ولی معمولاً اینجا چیزی که به درد الستور بخوره یا برای سرما خوردگی باشه وجود نداره چون خودم خیلی به ندرت سرما میخورم..
_____________________________________
پایان پارت پونزده.
پارت شونزده؟
۲.۲k
۱۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.