پارت:۱۹

پارت:۱۹


#ازدواج_اجباری🦋>


ویو ا/ت:
همینجوری درحال بوسیدن هم بودیم که منو برد تو اتاق و انداخت رو تخت و اومد روم خیمه زد دکمه هایه پیراهنم رو باز کرد و کلشو برد تو گردنم گرمایه نفس کشیدناش میخورد بهردنم مور مور میشد تنم حس خوبی بود کم کم شروع کرد به مک زدن گردنم اروم پیش میرفت منم دستامو بردم تو موهاش و یه اه خیلی ریز کشیدم که جیمین یه لبخند کوچولو زد و به کارش ادامه داد وقتی مطمعن شد کامل کبود شد گردنم بلند شد و بغلم دراز کشید

_اوم خوشمزه من
(درحال ذوب شدن)
_بیب خجالت نکن(بغلش کرد)
باشه
_افرین
جیمینا میشه بخوابیم من خستم
_باشه بیب
خب پس شب بخیر موچی نرمه من(گونشو بوسید)
_شب بخیر بیبی


*صبح*

ویو ا/ت:
با حس خفگی و درد و گرما از خواب بیدار شدم چشمام رو مالوندم میخواستم برگردم که نتونستم جیمین محکم منو از پشت بغل کرده بود نمیتونستم تکون بخورم داشتم خفه میشدمممم

+ جیمینا.....موچی.....عشقم......ددی
_اه بیب یه بار دیگ بگو ددی
+ددیییی بلند شو دستت رو شل کن دارم خفه میشم
_اینجوری میگی ددی خیلی خواستنی تر میشی دلم میخواد صدات رو.....
+اه جیمیننن بس کن ادامه نده دارم خفه میشمدستتو شل کنننننن
_بیا خوبه؟
ارهه
_اه ساعت چنده. بزار ببینم.........ساعت شیش صبح چرا بیداری بیب خواب بد دیدی؟؟
+نه داشتم خفه میشدم بیدار شدم
_او ببخش بخاطر من از خواب بیدار شدی
+ اشکال نداره......خب بگیریم دباره بخوابیم
_باشه.....میشه بغلت کنم ایندفه شل تر
باشه😃😄
_خب عشقم بگیر بخولب
+باشه


**بچه ها حس میکنم فیکم خیلی چرته بنظرتون تمومش کنم با ادامه بدم**

♡مرسی از حمایت هاتون♡