ℳ𝒶𝓇𝓇𝒾𝒶ℊℯ."ℳ𝒶𝓃𝒹𝒶𝓉ℴ𝓇𝒴 23
بریم ادامه فیک
سجین = آره
یونگی = خوب این آقای لی کی قراره بیاد اینجا
سجین= خوب نمیدونم گفت میاد ی زمانی رو باید مشخص کنه
یونگی= خوبمیتونیم ی کاری کنیم
سجین= چیکار
یونگی= منم باهاتون هم دست بشم
سجین= مثلا
یونگی= مثلا اینکه من فعلا هیچی نشون نمیدم که کل قضیه آقای لی رو میدونم بعد به مرور زمان به آقای لی میگیم و من از ا.ت خواستگاری میکنم
سجین= چطوری اگه مامان بو ببره
یونگی = نمیبره
از زبون ا.ت
یک ساعت یونگی سجین بالا هستن حوصلم سر رفته رفتم جلوی تلویزیون نشستم تا ی برنامه ببینم که فیلم عاشقانه بود زوج های داخل فیلم داشتن همدیگرو بغل میکردن هی خوش به حالتون تلویزیون رو خاموش کردم رفتم اتاق دراز کشیدم و خوابیدم
یک ساعت بعد
صدای درمیومد خیلی زورم میومد بلند شم تا ببینم کیه منتظر موندم ولی کسی درو باز نکرد پاشدم از اتاق خارج شدم رفتم هر چی سجین و یونگی رو صدا زدم خونه نبود و جواب نمیدادن رفتم درو باز که کردم ی پست چی بود
پست چی = سلام اینجا خونه آقای مین هستش
ا.ت= بله من ا.ت هستم همسرشون
پست چی =این بسته مال آقای مین هستش
ا.ت= خیلیممنون
پست چی = این برگه رو امضاء کنید
ا.ت= حتما
بعداز اینکه برگه رو امضاء کردم پست چی رفت و من پاکت رو گذاشتم روی میز
از زبون پست چی
بعداز اینکه بسته رو تحویل دادم زنگ زدم به رئیس
فرد ناشناس = خونه مین بود
پست چی = بله آقا خونه مین بود زنش درو باز کرد
فرد ناشناس = ه زن گرفته چه بهتر به نفع من زنش رو بیار
پست چی = چشم قربان
تلفن رو قطع کردم و از جیبم دستمال و مواد بیهوشی رو در آوردم ریختم روی دستمال و گذاشتم داخل جیبیم و درو زدم که در باز شد سری دستمال رو گذاشتم جلوی دهنش
خوب بچه ها اینم فیک امروز امید وارم خوشتون بیاد
سجین = آره
یونگی = خوب این آقای لی کی قراره بیاد اینجا
سجین= خوب نمیدونم گفت میاد ی زمانی رو باید مشخص کنه
یونگی= خوبمیتونیم ی کاری کنیم
سجین= چیکار
یونگی= منم باهاتون هم دست بشم
سجین= مثلا
یونگی= مثلا اینکه من فعلا هیچی نشون نمیدم که کل قضیه آقای لی رو میدونم بعد به مرور زمان به آقای لی میگیم و من از ا.ت خواستگاری میکنم
سجین= چطوری اگه مامان بو ببره
یونگی = نمیبره
از زبون ا.ت
یک ساعت یونگی سجین بالا هستن حوصلم سر رفته رفتم جلوی تلویزیون نشستم تا ی برنامه ببینم که فیلم عاشقانه بود زوج های داخل فیلم داشتن همدیگرو بغل میکردن هی خوش به حالتون تلویزیون رو خاموش کردم رفتم اتاق دراز کشیدم و خوابیدم
یک ساعت بعد
صدای درمیومد خیلی زورم میومد بلند شم تا ببینم کیه منتظر موندم ولی کسی درو باز نکرد پاشدم از اتاق خارج شدم رفتم هر چی سجین و یونگی رو صدا زدم خونه نبود و جواب نمیدادن رفتم درو باز که کردم ی پست چی بود
پست چی = سلام اینجا خونه آقای مین هستش
ا.ت= بله من ا.ت هستم همسرشون
پست چی =این بسته مال آقای مین هستش
ا.ت= خیلیممنون
پست چی = این برگه رو امضاء کنید
ا.ت= حتما
بعداز اینکه برگه رو امضاء کردم پست چی رفت و من پاکت رو گذاشتم روی میز
از زبون پست چی
بعداز اینکه بسته رو تحویل دادم زنگ زدم به رئیس
فرد ناشناس = خونه مین بود
پست چی = بله آقا خونه مین بود زنش درو باز کرد
فرد ناشناس = ه زن گرفته چه بهتر به نفع من زنش رو بیار
پست چی = چشم قربان
تلفن رو قطع کردم و از جیبم دستمال و مواد بیهوشی رو در آوردم ریختم روی دستمال و گذاشتم داخل جیبیم و درو زدم که در باز شد سری دستمال رو گذاشتم جلوی دهنش
خوب بچه ها اینم فیک امروز امید وارم خوشتون بیاد
۶.۸k
۲۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.