چندپارتی تهیونگ
این چند وقت میدونستم خیلی خوب سرد شدن رفتاراشو حس کنم.
شاید خب اونو منو نمیخاست ولی من دوسش داشتم.
اون کسی بود که من حتی جونمم براش میدادم ولی اون دوستم نداشت.
هر شب با یه دختر به خونه میومد و این ناراحتم میکرد ولی خب نمیتونستم چیزی هم بگم!
ساعت ۱۲ شب بود ولی هنوز نیومده بود خونه.
بعد از چهل دیقه صدای در که نشونه اومدنش بود اومد.
از دستش خیلی عصبانی بودم و جلوی در نرفتم که صدای دختری رو شنیدم.
حتما دوباره یکی دیگرو با خودش اورده بود.
رفتم سمت دختره و دست تهیونگ که دور گردنش بود رو جدا کردمو پشت گردن خودم انداختم و بهش کمک کردم تا بره توی اتاق.
انقدر مست کرده بود که شاید تا فردا این حالش از بین نره!
بعد از اینکه روی تخت خوابوندمش به سمت اون دختر رفتم.
به نظر دختر خوبی بود تا وقتی صدایی ازش شنیدم:باید مراقبش باشی
با این حرف بهش نگاه کردمو به صورت سوالی بهش نگاهی کردم.
ادامه دارد......
شاید خب اونو منو نمیخاست ولی من دوسش داشتم.
اون کسی بود که من حتی جونمم براش میدادم ولی اون دوستم نداشت.
هر شب با یه دختر به خونه میومد و این ناراحتم میکرد ولی خب نمیتونستم چیزی هم بگم!
ساعت ۱۲ شب بود ولی هنوز نیومده بود خونه.
بعد از چهل دیقه صدای در که نشونه اومدنش بود اومد.
از دستش خیلی عصبانی بودم و جلوی در نرفتم که صدای دختری رو شنیدم.
حتما دوباره یکی دیگرو با خودش اورده بود.
رفتم سمت دختره و دست تهیونگ که دور گردنش بود رو جدا کردمو پشت گردن خودم انداختم و بهش کمک کردم تا بره توی اتاق.
انقدر مست کرده بود که شاید تا فردا این حالش از بین نره!
بعد از اینکه روی تخت خوابوندمش به سمت اون دختر رفتم.
به نظر دختر خوبی بود تا وقتی صدایی ازش شنیدم:باید مراقبش باشی
با این حرف بهش نگاه کردمو به صورت سوالی بهش نگاهی کردم.
ادامه دارد......
۲۵.۷k
۲۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.