➖⃟♥️•• 𝒓𝒊𝒈𝒉𝒕 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕 𝒑³²
یهو در باز شد خودش بود فرشته نجاتم اومد سمتم از صورتم معلوم بود ترسیده بودم موهای سوبینو گرفت و تا حد مرگ کوبیدش ولش کرد
_پدرسگ میخواستی چ گوهی بخوری
بهش نگا میکرد
_یااانگ
یانگ وارد شد و سوبینو برد بیرون اومد کنارم
_خوبی؟
_نه
_چرا؟چیزی شد مگه؟
_نه...نه
_دکتر خبر میکنم الان
(پرش زمانی)
دکتر اومد و معاینم کرد چیزیش نشده بود بعد رفتنش لم داده بودم رو تخت و کوک داشت با شکمم بازی میکرد خیلی بامزه بود این مرد که قلبش مثل سنگ بود الان داشت عین یه بچه با شکمم بازی میکرد نتونستم تحمل کنم دستمو کشیدم رو سرش و یه لبخند زدم بابای بچم چه کیوته با تعجب بهم نگاه میکرد بعد چند دقیقه که به هم زل زده بودیم یهو شکممو بغل کرد
جونگ کوک رفت بیرون یهو میا وارد شد
_سلاممم
با سردی گفتم
_سلام
اومد و روبه روم خیلی نزدیک وایساد
_میگم راننده خیلی خوشگل بود
با این حرفش فهمیدم منظورش چیه
_خب به من چه
خودشو پرت کرد سمتم یه جیق فرا بنفش کشیدم یهو در با ضرب باز شد جونگ کوک وارد شد و اومد بالای سرم با دیدن میا قیافش رفت توهم برآید استایل بغلم کرد و گذاشتتم رو تخت و پتو رو کشید روم
رفت سمت میا و گفت:
_تو اینجا چیکار میکنی؟؟
_منظورت چیه؟؟ اومدم هشت ماهگیشو بهش تبریک بگم
_تو بچمو نکش نمیخواد تبریک بگی!!
_هان؟؟مگه من مث توام(چ پررو دلم میخواد با جفت پا برم ت دهنش)
_بفهم چی میگی دختره هرزه همین ک راهت دادم برو خدارو شکر کن
_چی؟
_سوال نپرس الان باید گم شی
میا رفت بیرون دلم خونک شد یه نفس عمیق کشید جونگ کوک اومد تو صورتم و با لبخند گفت
_ هشت ماهش تموم شد؟؟
_مثلا باباشی
میدونین چر ر دخدرهه اسم گذوشتم
چن ا/ت مخفف امیر تتلوعه
تروخدا تصور کن
نمیگم تتل بده قصد توهینم نداشتم فقد همینجوری بخونیدش
_پدرسگ میخواستی چ گوهی بخوری
بهش نگا میکرد
_یااانگ
یانگ وارد شد و سوبینو برد بیرون اومد کنارم
_خوبی؟
_نه
_چرا؟چیزی شد مگه؟
_نه...نه
_دکتر خبر میکنم الان
(پرش زمانی)
دکتر اومد و معاینم کرد چیزیش نشده بود بعد رفتنش لم داده بودم رو تخت و کوک داشت با شکمم بازی میکرد خیلی بامزه بود این مرد که قلبش مثل سنگ بود الان داشت عین یه بچه با شکمم بازی میکرد نتونستم تحمل کنم دستمو کشیدم رو سرش و یه لبخند زدم بابای بچم چه کیوته با تعجب بهم نگاه میکرد بعد چند دقیقه که به هم زل زده بودیم یهو شکممو بغل کرد
جونگ کوک رفت بیرون یهو میا وارد شد
_سلاممم
با سردی گفتم
_سلام
اومد و روبه روم خیلی نزدیک وایساد
_میگم راننده خیلی خوشگل بود
با این حرفش فهمیدم منظورش چیه
_خب به من چه
خودشو پرت کرد سمتم یه جیق فرا بنفش کشیدم یهو در با ضرب باز شد جونگ کوک وارد شد و اومد بالای سرم با دیدن میا قیافش رفت توهم برآید استایل بغلم کرد و گذاشتتم رو تخت و پتو رو کشید روم
رفت سمت میا و گفت:
_تو اینجا چیکار میکنی؟؟
_منظورت چیه؟؟ اومدم هشت ماهگیشو بهش تبریک بگم
_تو بچمو نکش نمیخواد تبریک بگی!!
_هان؟؟مگه من مث توام(چ پررو دلم میخواد با جفت پا برم ت دهنش)
_بفهم چی میگی دختره هرزه همین ک راهت دادم برو خدارو شکر کن
_چی؟
_سوال نپرس الان باید گم شی
میا رفت بیرون دلم خونک شد یه نفس عمیق کشید جونگ کوک اومد تو صورتم و با لبخند گفت
_ هشت ماهش تموم شد؟؟
_مثلا باباشی
میدونین چر ر دخدرهه اسم گذوشتم
چن ا/ت مخفف امیر تتلوعه
تروخدا تصور کن
نمیگم تتل بده قصد توهینم نداشتم فقد همینجوری بخونیدش
۲۶.۸k
۱۳ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.