عشق و غرور p4۷
_من واقعا نوه دارم؟ راستشو بگو این نوه منو ازم پنهون کردی؟
ملیحه خانم زیر بازوم رو گرفت و کمکم کرد برم تو اتاق
_میشه یه قرص سردرد بهم بدی؟
چهرش ناراحت بود سری تکون داد و رفت بیرون
حالا من موندم با دنیایی از ترس و اضطراب و فکر
*****
سه روز از اون اتفاق شوم میگذره...سه روزه ک خانزاده رو ندیدم بعد از اینکه آرشاویر رو برد برای آزمایش دیگه خونه نیومد
دلشوره سر تا پام رو گرفته
مطمئنا خانزاده با هزار پول و رشوه زودتر جواب DNA رو میگیره و وقتی که بفهمه...
وای...میترسم خیلی میترسم
مضطرب تو پذیرایی راه میرفتم و لبمو میجویدم
_خانم جان بشین چرا هی از راه میری؟
_ملیحه خانم نمیتونم
_نیروانا خانم هم نیست حداقل شما رو اروم کنه
چیزی نگفتم دیگه تند تر راه رفتم
نیروانا با شوهرش رفته خونه یکی از فامیل های آقا سعید
با صدای کوبیدن در از فکر دراومدم
خانزاده با قدم های عصبی و چهره ای سرخ در حالی ک کاغذی تو دستش مچاله شده بود ب سمتم میومد
خدایا رحم کن ...فهمیده
_خونت حلاله گیسیا
عقب رفتم...خوردم به دیدار
خودشو بهم رسوند و مشت محکمی تو صورتم خوابوند
درد تو صورتم پخش شد و خوردم زمین
_حالا بچمو ازم پنهون میکنی ارههه؟؟...زندت نمیزارم
کمربندشو درآورد و کوبید تو کمرم
_آقا تورو خدا رحم کنید بهش
ملیحه خانم زیر بازوم رو گرفت و کمکم کرد برم تو اتاق
_میشه یه قرص سردرد بهم بدی؟
چهرش ناراحت بود سری تکون داد و رفت بیرون
حالا من موندم با دنیایی از ترس و اضطراب و فکر
*****
سه روز از اون اتفاق شوم میگذره...سه روزه ک خانزاده رو ندیدم بعد از اینکه آرشاویر رو برد برای آزمایش دیگه خونه نیومد
دلشوره سر تا پام رو گرفته
مطمئنا خانزاده با هزار پول و رشوه زودتر جواب DNA رو میگیره و وقتی که بفهمه...
وای...میترسم خیلی میترسم
مضطرب تو پذیرایی راه میرفتم و لبمو میجویدم
_خانم جان بشین چرا هی از راه میری؟
_ملیحه خانم نمیتونم
_نیروانا خانم هم نیست حداقل شما رو اروم کنه
چیزی نگفتم دیگه تند تر راه رفتم
نیروانا با شوهرش رفته خونه یکی از فامیل های آقا سعید
با صدای کوبیدن در از فکر دراومدم
خانزاده با قدم های عصبی و چهره ای سرخ در حالی ک کاغذی تو دستش مچاله شده بود ب سمتم میومد
خدایا رحم کن ...فهمیده
_خونت حلاله گیسیا
عقب رفتم...خوردم به دیدار
خودشو بهم رسوند و مشت محکمی تو صورتم خوابوند
درد تو صورتم پخش شد و خوردم زمین
_حالا بچمو ازم پنهون میکنی ارههه؟؟...زندت نمیزارم
کمربندشو درآورد و کوبید تو کمرم
_آقا تورو خدا رحم کنید بهش
۱۳.۶k
۲۸ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.