تکپارتی:
از سر کار خسته و کوفته برگشتی خونه
وارد خونه شدی و با بوی الکل مواجه شدی
یکم جلوتر رفتیو برقارو روشن کردی و با جونگکوکی مواجه شدی که رویه مبل نشسته و حسابی مسته
معمولا بدون خبر دادن به خودت نمیومد خونه و قبلش ازت میپرسید که خونه ایی یا نه برای همین جای تعجب داشت
بدون اینکه لباسات و عوض کنی رفتیو پیشش نشستی و با تعجب پرسیدی
+اینجا چیکار میکنی؟چی خوردی
_حالم خوب نبود!یکم خوردم
+یکم این علائم یکم نیستا
_اینا هیچ کدومش مهم نیست
+دلیل خاصی داشته که اومدی؟!
_فقط به یه دلیل....صبح..کی بود بهت زنگ زد؟!
استرس گرفتیو با گوشه ی لباست بازی میکردی اگر بهش میگفتی که رئیست بازم بهت پیشنهاد داده ایندفعه واقعا داغ میکنه و یارو رو قتل عام میکنه
+یکی از همکارام بود
_ولی صداش زنونه نبود
+مگه فرق صدای مرد و زن بودن و پشت تلفن میفهمی
نگاهی بهت انداخت و سرش رو رویه شانت گذاشت و سرش و برگردوند و به لبات زل زد و بعد با پوزخندی روش و اونور کرد
_یه چیزی برام سواله!
_مردم معمولا وقتی مستن بقیه رو خیلی خوشگل میبینن
تک خنده ایی کرد و ادامه داد
_پس تو چرا انقد زشتی؟
تویم با همون لحن جوابشو دادی
+شاید تو مست نیستی
بعد از یکم سکوت دوباره شروع کرد
_نگفتی کی بود(هر حرفی میزنه با حالت مستی میگه )
+کس خاصی نبود بهت گفتم یکی از همکارام بود
دوباره سکوت کرد و چشماشو برای لحظه ایی بست
_بازم رئیست بود نه؟!
+خ...خب
_آره(یک کوشولو داد)
+به خدا من بهش زنگ نزدم خودش بهم زنگ زد و تهدیدم کرد که اگه باهاش قرار نزارم اخراجم میکنه منم سریع تلفن و قطع کردم و اومدم پایین چون میدونستم عصبانی میشی بهت نگفتم.
اخماش تو هم رفته بود و با دقت به حرفات گوش میکرد بعد از این حرفت اخمش غلیظ تر شد و چشماش هنوز بسته بود
_یعنی....تو برایا اینکه من نزنم فک یارو رو بیارم پایین بهم نگفتی....حتی الانم داشتی بهم دروغ میگفتی.....فک کنم دروغ تو کارمون نبود
+چی..تو کارمون نبود...یعنی چی...تو مگه چیکاره ی منی که نگرانمی....شاید دوستم باشی ولی این یه قضیه ست که به خودم مربوطه....
قضیه ی تو و جونگکوک از جایی مشخص شد که کوک به بیمارستانی که تو توش پرستار بودی میاد
و بهت علاقه مند میشه و تویم همینطور ولی مخفیش کردین تا الان ...
از اون موقع تو به عنوان پرستارش یک سره همراهشی و هروقت دردی داشته باشه یا صدمه ببینه درمانش میکردی
جوری رفتار میکردی انگار اون اونجا بوقه
جونگکوک سرش و از رویه شانت برداشت و خیر به لبات زل زده بود
و بعد از چندی سکوت با حالت حرصی گفت
_هیچکس حق نداره دنبالت باشه!
_هیچکس حق نداره مال خودش بکنتت!
_هیچکس حق نداره ترو از من بدزده!
_هیچکس حق نداره بهت حتی یه نیم نگاه بندازه!(خدایا دانلود یه همچین پسری)
+چرا یجوری رفتار میکنی انگار من دوست دخترتم..
وارد خونه شدی و با بوی الکل مواجه شدی
یکم جلوتر رفتیو برقارو روشن کردی و با جونگکوکی مواجه شدی که رویه مبل نشسته و حسابی مسته
معمولا بدون خبر دادن به خودت نمیومد خونه و قبلش ازت میپرسید که خونه ایی یا نه برای همین جای تعجب داشت
بدون اینکه لباسات و عوض کنی رفتیو پیشش نشستی و با تعجب پرسیدی
+اینجا چیکار میکنی؟چی خوردی
_حالم خوب نبود!یکم خوردم
+یکم این علائم یکم نیستا
_اینا هیچ کدومش مهم نیست
+دلیل خاصی داشته که اومدی؟!
_فقط به یه دلیل....صبح..کی بود بهت زنگ زد؟!
استرس گرفتیو با گوشه ی لباست بازی میکردی اگر بهش میگفتی که رئیست بازم بهت پیشنهاد داده ایندفعه واقعا داغ میکنه و یارو رو قتل عام میکنه
+یکی از همکارام بود
_ولی صداش زنونه نبود
+مگه فرق صدای مرد و زن بودن و پشت تلفن میفهمی
نگاهی بهت انداخت و سرش رو رویه شانت گذاشت و سرش و برگردوند و به لبات زل زد و بعد با پوزخندی روش و اونور کرد
_یه چیزی برام سواله!
_مردم معمولا وقتی مستن بقیه رو خیلی خوشگل میبینن
تک خنده ایی کرد و ادامه داد
_پس تو چرا انقد زشتی؟
تویم با همون لحن جوابشو دادی
+شاید تو مست نیستی
بعد از یکم سکوت دوباره شروع کرد
_نگفتی کی بود(هر حرفی میزنه با حالت مستی میگه )
+کس خاصی نبود بهت گفتم یکی از همکارام بود
دوباره سکوت کرد و چشماشو برای لحظه ایی بست
_بازم رئیست بود نه؟!
+خ...خب
_آره(یک کوشولو داد)
+به خدا من بهش زنگ نزدم خودش بهم زنگ زد و تهدیدم کرد که اگه باهاش قرار نزارم اخراجم میکنه منم سریع تلفن و قطع کردم و اومدم پایین چون میدونستم عصبانی میشی بهت نگفتم.
اخماش تو هم رفته بود و با دقت به حرفات گوش میکرد بعد از این حرفت اخمش غلیظ تر شد و چشماش هنوز بسته بود
_یعنی....تو برایا اینکه من نزنم فک یارو رو بیارم پایین بهم نگفتی....حتی الانم داشتی بهم دروغ میگفتی.....فک کنم دروغ تو کارمون نبود
+چی..تو کارمون نبود...یعنی چی...تو مگه چیکاره ی منی که نگرانمی....شاید دوستم باشی ولی این یه قضیه ست که به خودم مربوطه....
قضیه ی تو و جونگکوک از جایی مشخص شد که کوک به بیمارستانی که تو توش پرستار بودی میاد
و بهت علاقه مند میشه و تویم همینطور ولی مخفیش کردین تا الان ...
از اون موقع تو به عنوان پرستارش یک سره همراهشی و هروقت دردی داشته باشه یا صدمه ببینه درمانش میکردی
جوری رفتار میکردی انگار اون اونجا بوقه
جونگکوک سرش و از رویه شانت برداشت و خیر به لبات زل زده بود
و بعد از چندی سکوت با حالت حرصی گفت
_هیچکس حق نداره دنبالت باشه!
_هیچکس حق نداره مال خودش بکنتت!
_هیچکس حق نداره ترو از من بدزده!
_هیچکس حق نداره بهت حتی یه نیم نگاه بندازه!(خدایا دانلود یه همچین پسری)
+چرا یجوری رفتار میکنی انگار من دوست دخترتم..
۵۲.۵k
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.