پارت ۱۰ فصل۲
ات : مامان بریم
م.ا: چرا دخترم آخه میخوای بریم تو عروسی کسی که دوستش داری
ات : نه میخوام برم عروسی کسی که ازش متنفرم میخوام ببینه کیو از دست داده
م .ا: آخه دخترم مطمئنی
ات: اهوم مامان حالا برای کیه
م.ا: امشب
ات : اوکی ای شا بیا بریم حاضر شیم
ای شا: باشه بریم
حاضر شدیم که تا اون موقع شب شده بود ( عکس لباسارو میزارم) که سوار ماشین مدل بالا مون شدیم حرکت کردیم وقتی رسیدیم من پشت مامان بابام بودم ای شا شایا کنارم هه چه جالب مامان شوکا چه خوشحاله دم در واستاده با مهمونا احوال پرسی میکنه خدااا
م.ش: اع شماهم که اومدین خوب کاری کردین
از پشت مامان بابام در اومدم
ات : معلومه گه میام میخوای مهمونی به این خوبی رو از دست بدم مادر جون (نیش خند)
م.ش: ا...ات تو کی بهوش اومدی
آت : بماند
رفتیم سمت یه میز و همونجا نشستیم تا تمام شدن عروسی همه جیغ هورا کشیدن فهمیدم که حتمن شوکا اومده وقتی بهش نگاه کردم درسته اون اومده نمیتونستم چشم ازش بردارم اوفف که ازون وروم الارا با لباس عروس اومد بعد از کلی چیزی حلقه هارو دست هم کردن نوبت رسید به بوسیدن هم که نتونستم تحمل کنم پاشدم رفتم بیرون بغضمو خالی کردم یا چند دقیقه بعد رفتم تو تالار که با کسی گه بر خورد کردم گوشیم از دستم افتاد میخواستم بردارم که اون طرف زودتر برداشتو وقتی پاشدم که بهش نگاه کنم اون .. اون بود
شوگا : ا... ات
با اعصبانیت گوشیمو ازش گرفتم رفتم سمت میز بعد نوبت رسید به رقص که یک نفر اومد ازم درخواست کرد
یو رام : ببخشید یه رقصمون نشه
ات : بشه
دستشو گرفتم رفتیم رقصیدیم میتونستم نگاه سنگین شوگا رو روم حس کنم اوف بلخره مهمونی تموم شدو رفتیم خونه...
روز دختر مبارک اینم سه مارت برای هدیه
م.ا: چرا دخترم آخه میخوای بریم تو عروسی کسی که دوستش داری
ات : نه میخوام برم عروسی کسی که ازش متنفرم میخوام ببینه کیو از دست داده
م .ا: آخه دخترم مطمئنی
ات: اهوم مامان حالا برای کیه
م.ا: امشب
ات : اوکی ای شا بیا بریم حاضر شیم
ای شا: باشه بریم
حاضر شدیم که تا اون موقع شب شده بود ( عکس لباسارو میزارم) که سوار ماشین مدل بالا مون شدیم حرکت کردیم وقتی رسیدیم من پشت مامان بابام بودم ای شا شایا کنارم هه چه جالب مامان شوکا چه خوشحاله دم در واستاده با مهمونا احوال پرسی میکنه خدااا
م.ش: اع شماهم که اومدین خوب کاری کردین
از پشت مامان بابام در اومدم
ات : معلومه گه میام میخوای مهمونی به این خوبی رو از دست بدم مادر جون (نیش خند)
م.ش: ا...ات تو کی بهوش اومدی
آت : بماند
رفتیم سمت یه میز و همونجا نشستیم تا تمام شدن عروسی همه جیغ هورا کشیدن فهمیدم که حتمن شوکا اومده وقتی بهش نگاه کردم درسته اون اومده نمیتونستم چشم ازش بردارم اوفف که ازون وروم الارا با لباس عروس اومد بعد از کلی چیزی حلقه هارو دست هم کردن نوبت رسید به بوسیدن هم که نتونستم تحمل کنم پاشدم رفتم بیرون بغضمو خالی کردم یا چند دقیقه بعد رفتم تو تالار که با کسی گه بر خورد کردم گوشیم از دستم افتاد میخواستم بردارم که اون طرف زودتر برداشتو وقتی پاشدم که بهش نگاه کنم اون .. اون بود
شوگا : ا... ات
با اعصبانیت گوشیمو ازش گرفتم رفتم سمت میز بعد نوبت رسید به رقص که یک نفر اومد ازم درخواست کرد
یو رام : ببخشید یه رقصمون نشه
ات : بشه
دستشو گرفتم رفتیم رقصیدیم میتونستم نگاه سنگین شوگا رو روم حس کنم اوف بلخره مهمونی تموم شدو رفتیم خونه...
روز دختر مبارک اینم سه مارت برای هدیه
۸.۳k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.