پارت ۸
پارت ۸
که دیدم کوک خواب آلود داره بهم نگاه میکنه
کوک :چی چیچی شده هان
ات :هیچی نشده هیچی (باخنده
کوک :آخه کبک تون خروس میخونه .
ات :بی تر ادب
دیدم کوک شروع کرد به خندیدا چقدر خوشگل میخنده وااو من عاشق شدم خدای من نه نه من یه الاهم
اونم یه انسان پدربزرگ بد جور از دستم عصبی میشه .
ات :کوکی
با گفتن اسمش دست از خنده برداشت و نگاهم کرد بلند شدو به سمتم آمد و دستاش و دوطرف پهلوم گذاشت
کوک :جانم
با گفتن کلمه جانم قلبم آروم شد چشم تو چشم هم بودیم که دوباره استرس کله وجودم و فراگرفت دوباره
یاد اون شیطان که مثل کوک بود افتادم .
ات :ام خب
کوک :خب
ات :میخوام به دنیای خودم ببرمت تا اونجا ازت محافظت کنم اگر خودت بخوایی
کوک :ات اتفاقی افتاده
ات :می یایی
کوک :این عالیه اما یه چیزی پشت پرده صحبت هات هست بهم بگو .
ات :امروز وقتی خوابیدی رفتم توی....
لایک فالو
فوش گزاشتم
که دیدم کوک خواب آلود داره بهم نگاه میکنه
کوک :چی چیچی شده هان
ات :هیچی نشده هیچی (باخنده
کوک :آخه کبک تون خروس میخونه .
ات :بی تر ادب
دیدم کوک شروع کرد به خندیدا چقدر خوشگل میخنده وااو من عاشق شدم خدای من نه نه من یه الاهم
اونم یه انسان پدربزرگ بد جور از دستم عصبی میشه .
ات :کوکی
با گفتن اسمش دست از خنده برداشت و نگاهم کرد بلند شدو به سمتم آمد و دستاش و دوطرف پهلوم گذاشت
کوک :جانم
با گفتن کلمه جانم قلبم آروم شد چشم تو چشم هم بودیم که دوباره استرس کله وجودم و فراگرفت دوباره
یاد اون شیطان که مثل کوک بود افتادم .
ات :ام خب
کوک :خب
ات :میخوام به دنیای خودم ببرمت تا اونجا ازت محافظت کنم اگر خودت بخوایی
کوک :ات اتفاقی افتاده
ات :می یایی
کوک :این عالیه اما یه چیزی پشت پرده صحبت هات هست بهم بگو .
ات :امروز وقتی خوابیدی رفتم توی....
لایک فالو
فوش گزاشتم
۳.۱k
۱۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.