cute lover
پارت ۲۹
ویو مینهو
واییی خدا عشقم خیلییی گوگولیههه! ینجاب کوچولوم.......
تو همین فکرا بودم که کم کم خوابم برد.
۵ هفته بعد
ویو مینهو
الان چند هفته از زمان اعترافمون گذشته و رابطمون هروز بهتر میشه. شاید واقعا جیسونگ نیمه گمشده منه؟
جیسونگ: خرگوشیی کجاییی؟
مینهو: هیجی هیچی همینجام..داشتم فکر میکردم.
جیسونگ: به چی؟
مینهو: به اینکه تو واقعا نیمه گمشده منی.
جیسونگ: معلومه که هستم! چون اگه تو نیمه گمشدم باشی پس برعکسشم میشه!
مینهو(با خنده): اره اره میشه، جیسونگ
جیسونگ: هوم؟
مینهو: دلم برای لبای عسلیت تنگ شدهههه میتونم فقط....
جیسونگ: اوهوم
مینهو: مرسییی
بعد اروم رفتم سمتش و شروع به بوسیدنش کردم. لباش واقعا مزه عسل میداد و این باعث میشد بیشتر مک بزنمش. بعد چند دقیقه ازش جدا شدم.
مینهو: مثل همیشه خوشمزه بود.
جیسونگ: مینهوووووووو( سرخ شده)
خندیدم و گفتم
مینهو: باشه حالا خجالت نکش کسی اینجا نیست که خودمون دو تاییم....تازه خدا رو شکر کن کار دیگه ای نمیکنم....
جیسونگ: مینهوووووووو(گوجه شد بچم)
مینهو: باشه سنجابم اروم باش خوراکیتو بخور.
جیسونگ شروع کرد به خوردن که یهو در زدن. این وقت ظهر کی باید بیاد خونم؟
جیسونگ: کسی رو دعوت کرده بودی؟
مینهو: نه ، بزار باز کنم ببینم کیه
درو باز کردم و با دیدن اون شخص عصبانی شدم.
هیون سو: پسرم خودتی؟! خیلی دلم میخواست.....
مینهو: خفه شووو! اینجا چی کار میکنیی؟! ازکجا پیدام کردی؟! نمیخوام قيافتو ببینم!( با داد)
درو محکم بستم و رفتم نشستم رو مبل.
جیسونگ: مینهو خوبی؟! کی بود؟
مینهو: خوبم خوبم.....بابام بود.
جیسونگ: بابات؟ ولی مگه نگفتی اونا رفتن یجایه دیگه پس اینجا چیکار میکنه؟
مینهو: نمیدونم.....ببخشید داد زدم.
جیسونگ: اشکال نداره عصبانی شدی داد زدی کار بدی نکردی که معذرت خواهی میکنی.
ووویییی خدا قربونش برم مهربونممم.
ویو مینهو
واییی خدا عشقم خیلییی گوگولیههه! ینجاب کوچولوم.......
تو همین فکرا بودم که کم کم خوابم برد.
۵ هفته بعد
ویو مینهو
الان چند هفته از زمان اعترافمون گذشته و رابطمون هروز بهتر میشه. شاید واقعا جیسونگ نیمه گمشده منه؟
جیسونگ: خرگوشیی کجاییی؟
مینهو: هیجی هیچی همینجام..داشتم فکر میکردم.
جیسونگ: به چی؟
مینهو: به اینکه تو واقعا نیمه گمشده منی.
جیسونگ: معلومه که هستم! چون اگه تو نیمه گمشدم باشی پس برعکسشم میشه!
مینهو(با خنده): اره اره میشه، جیسونگ
جیسونگ: هوم؟
مینهو: دلم برای لبای عسلیت تنگ شدهههه میتونم فقط....
جیسونگ: اوهوم
مینهو: مرسییی
بعد اروم رفتم سمتش و شروع به بوسیدنش کردم. لباش واقعا مزه عسل میداد و این باعث میشد بیشتر مک بزنمش. بعد چند دقیقه ازش جدا شدم.
مینهو: مثل همیشه خوشمزه بود.
جیسونگ: مینهوووووووو( سرخ شده)
خندیدم و گفتم
مینهو: باشه حالا خجالت نکش کسی اینجا نیست که خودمون دو تاییم....تازه خدا رو شکر کن کار دیگه ای نمیکنم....
جیسونگ: مینهوووووووو(گوجه شد بچم)
مینهو: باشه سنجابم اروم باش خوراکیتو بخور.
جیسونگ شروع کرد به خوردن که یهو در زدن. این وقت ظهر کی باید بیاد خونم؟
جیسونگ: کسی رو دعوت کرده بودی؟
مینهو: نه ، بزار باز کنم ببینم کیه
درو باز کردم و با دیدن اون شخص عصبانی شدم.
هیون سو: پسرم خودتی؟! خیلی دلم میخواست.....
مینهو: خفه شووو! اینجا چی کار میکنیی؟! ازکجا پیدام کردی؟! نمیخوام قيافتو ببینم!( با داد)
درو محکم بستم و رفتم نشستم رو مبل.
جیسونگ: مینهو خوبی؟! کی بود؟
مینهو: خوبم خوبم.....بابام بود.
جیسونگ: بابات؟ ولی مگه نگفتی اونا رفتن یجایه دیگه پس اینجا چیکار میکنه؟
مینهو: نمیدونم.....ببخشید داد زدم.
جیسونگ: اشکال نداره عصبانی شدی داد زدی کار بدی نکردی که معذرت خواهی میکنی.
ووویییی خدا قربونش برم مهربونممم.
۷.۵k
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.