نفرتی که تبدیل به عشق شد
نفرتی که تبدیل به عشق شد
P3
(زمان حال، ویو ا.ت)
داشتم از پله ها پایین میرفتم که یهو نفهمیدم چی شد
وقتی بیدار شدم روی چیز نرمی بودم و دست کسی زیر سرم بود با شک و تردید چشمام رو باز کردم که با صورت مردی که باعث تمام بد بختی هام بود مواجه شدم خواب بود اینو از طولانی نفس کشیدنش میشه فهمید خواستم از فرصت استفاده کنم و ازش فاصله بگیرم که دستش به دور کمرم مانع این کار شد
ترسیدم ..... ترسیدم نکنه تنبیهم کنه چون بهم گفته بود اگه بخاطر اینکه غذا نمیخورم چیزیم بشه تنببهم میکنه
_بیدارشدی؟
سریع چشمامو بستم ولی اون متوجه شد که بیدارم چون او خیلی تیز و سریعه
_پس بیداری
_دوست داری چجوری تنبیهت کنم
.........+
_ با نرفتن پیش پدرت یا ...؟......؟؟
سریع چشمامو باز کردم بهش نگاه کردم هیچ حسی نداشت ... هیچ حسی نداشتن اون چشمای به رنگ شبش
_پس با بی جوابیت داری میگی خودم انتخاب کنم باشه تصمیم عاقلانه ای گرفتی
+نه......
_چی؟
+نه.. لطفاً ....نه .....هق......
نمیدونم چشید ولی یهو یه چیزی توی گلوم صدا کرد چشمام شروع به باریدن کردن مثل ابر بهار
میبارید و می بارید تمومی نداشت
همینطور که داشتم گریه میکردم با پوزخند مرد روبه روم ساکت شدم
_(پوزخند)..چرا هرچی بهت میگم گریه میکنی ؟؟(خنده)
P3
(زمان حال، ویو ا.ت)
داشتم از پله ها پایین میرفتم که یهو نفهمیدم چی شد
وقتی بیدار شدم روی چیز نرمی بودم و دست کسی زیر سرم بود با شک و تردید چشمام رو باز کردم که با صورت مردی که باعث تمام بد بختی هام بود مواجه شدم خواب بود اینو از طولانی نفس کشیدنش میشه فهمید خواستم از فرصت استفاده کنم و ازش فاصله بگیرم که دستش به دور کمرم مانع این کار شد
ترسیدم ..... ترسیدم نکنه تنبیهم کنه چون بهم گفته بود اگه بخاطر اینکه غذا نمیخورم چیزیم بشه تنببهم میکنه
_بیدارشدی؟
سریع چشمامو بستم ولی اون متوجه شد که بیدارم چون او خیلی تیز و سریعه
_پس بیداری
_دوست داری چجوری تنبیهت کنم
.........+
_ با نرفتن پیش پدرت یا ...؟......؟؟
سریع چشمامو باز کردم بهش نگاه کردم هیچ حسی نداشت ... هیچ حسی نداشتن اون چشمای به رنگ شبش
_پس با بی جوابیت داری میگی خودم انتخاب کنم باشه تصمیم عاقلانه ای گرفتی
+نه......
_چی؟
+نه.. لطفاً ....نه .....هق......
نمیدونم چشید ولی یهو یه چیزی توی گلوم صدا کرد چشمام شروع به باریدن کردن مثل ابر بهار
میبارید و می بارید تمومی نداشت
همینطور که داشتم گریه میکردم با پوزخند مرد روبه روم ساکت شدم
_(پوزخند)..چرا هرچی بهت میگم گریه میکنی ؟؟(خنده)
۳.۹k
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.