پارت 31
بلوم: اوه واقعا پس چرا تهیونگ اینجوری کرد
آجوما: ارباب بهش گفته بود نباید اینجا بیاد اما اون پسره کله شق بازم اومد
بلوم: هوم نگران نباشید حتما الان برگشته خونه بهتره شما هم استراحت کنید
آجوما: آره دخترم تو هم برو بخواب
بلوم: چشم
آجوما رو تا دم در اتاقش همراهی کردم و برگشتم به اتاقم و خوابیدم
شب
از صبح تا حالا تهیونگ رو ندیدم آجوما گفت که صبح زود رفته آدمای این خونه دیونه ان والا
داشتم ظرف ها رو می شستم که صدای باز و بسته شدن درو شنیدم و بعدش صدای حرف یه نفر صداشو خوب نمی شنیدم ولی صدای خنده بلندش تا اینجا میومد من از آدمای این خونه بدم میاد تو فکر بودم که صداش باعث شد برگردم
کوک: آجوما شام چی داریم
آجوما: کیمچی داریم آقا
کوک: خوبه میز و بچین خیلی گشنمه
آجوما: چشم
کوک از آشپزخونه بیرون رفت و آجوما به طرف گاز رفت و گفت
آجوما: بلوم دخترم میز و بچین
بلوم: چشمم شما امر کن فقط
آجوما: برو دیگه خودشیرینی بسه (با خنده)
میز و چیدم و در آخر کیمچی ها رو گذاشتم و زیر لب گفتم
بلوم: ایشالا کوفت بخورین کمرم درد گرفت
که با صداش قلبم یه لحظه ایست کرد
...........
لایک و کامنت یادتون نره 😊💜
آجوما: ارباب بهش گفته بود نباید اینجا بیاد اما اون پسره کله شق بازم اومد
بلوم: هوم نگران نباشید حتما الان برگشته خونه بهتره شما هم استراحت کنید
آجوما: آره دخترم تو هم برو بخواب
بلوم: چشم
آجوما رو تا دم در اتاقش همراهی کردم و برگشتم به اتاقم و خوابیدم
شب
از صبح تا حالا تهیونگ رو ندیدم آجوما گفت که صبح زود رفته آدمای این خونه دیونه ان والا
داشتم ظرف ها رو می شستم که صدای باز و بسته شدن درو شنیدم و بعدش صدای حرف یه نفر صداشو خوب نمی شنیدم ولی صدای خنده بلندش تا اینجا میومد من از آدمای این خونه بدم میاد تو فکر بودم که صداش باعث شد برگردم
کوک: آجوما شام چی داریم
آجوما: کیمچی داریم آقا
کوک: خوبه میز و بچین خیلی گشنمه
آجوما: چشم
کوک از آشپزخونه بیرون رفت و آجوما به طرف گاز رفت و گفت
آجوما: بلوم دخترم میز و بچین
بلوم: چشمم شما امر کن فقط
آجوما: برو دیگه خودشیرینی بسه (با خنده)
میز و چیدم و در آخر کیمچی ها رو گذاشتم و زیر لب گفتم
بلوم: ایشالا کوفت بخورین کمرم درد گرفت
که با صداش قلبم یه لحظه ایست کرد
...........
لایک و کامنت یادتون نره 😊💜
۹۰.۵k
۰۴ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.