برادر غیرتی من p12اخر
ویو ا.ت
با سر درد شدیدی از خواب پاشدم کجا بودم چرا تو بیمارستانم جرا لباسم انقدر بازه لباس بیمار هم انقدر باز ؟ دیدم جیمین و کوک و هو و بقیه اومدن تو
جیمین:ا.ت خوبی
ا.ت:.......(سرش پایین و سکوت)
جیمین:هوفف خداروشکر خوبی
اهم خدا بگم چیکارت نکنه قلبم وایساد اگه دستت رو نگرفته بودیم پرت شده بودی شانس آوردی ما اونجا بودیم الان ضمانت نمیکنم زندت بذارم
کوک:داداش نفس بگیر مهم اینه که حالش خوبه
ا.ت:ببخشید(گریه و سرش پایین)
جیمین چونش گرفت و آورد بالا و اشکاشو پاک کرد و بغلش کرد
ویو ا.ت
تقریبا ۴ ماه از اون روز میگذرع من و هو باهم خراب کردیم اون بهم خیانت کرد اون یه عوضی بود خودم دیدم هرشب میرفت بار و یکی رو بدبخت میکرد خلاصه باهاش کات کردم و الان دوس دختر کوکم جیمین راضیه و منم همینطور خیلی خوشحالم که دیگه با هو نیستم ممکن بود من رو هم بدبخت کنه و دختر بودنم رو بگیره ولی حالا گذشته ولی هنوزم جیمین اخلاقش همینطوریه لازم بهم گیر میده خب داداشمه دیگه غیرت داره امروزم باکوک رفتم رستوران واقا دوسش دارم
پایاننننننننننننن
فصل ۲ نداره
با سر درد شدیدی از خواب پاشدم کجا بودم چرا تو بیمارستانم جرا لباسم انقدر بازه لباس بیمار هم انقدر باز ؟ دیدم جیمین و کوک و هو و بقیه اومدن تو
جیمین:ا.ت خوبی
ا.ت:.......(سرش پایین و سکوت)
جیمین:هوفف خداروشکر خوبی
اهم خدا بگم چیکارت نکنه قلبم وایساد اگه دستت رو نگرفته بودیم پرت شده بودی شانس آوردی ما اونجا بودیم الان ضمانت نمیکنم زندت بذارم
کوک:داداش نفس بگیر مهم اینه که حالش خوبه
ا.ت:ببخشید(گریه و سرش پایین)
جیمین چونش گرفت و آورد بالا و اشکاشو پاک کرد و بغلش کرد
ویو ا.ت
تقریبا ۴ ماه از اون روز میگذرع من و هو باهم خراب کردیم اون بهم خیانت کرد اون یه عوضی بود خودم دیدم هرشب میرفت بار و یکی رو بدبخت میکرد خلاصه باهاش کات کردم و الان دوس دختر کوکم جیمین راضیه و منم همینطور خیلی خوشحالم که دیگه با هو نیستم ممکن بود من رو هم بدبخت کنه و دختر بودنم رو بگیره ولی حالا گذشته ولی هنوزم جیمین اخلاقش همینطوریه لازم بهم گیر میده خب داداشمه دیگه غیرت داره امروزم باکوک رفتم رستوران واقا دوسش دارم
پایاننننننننننننن
فصل ۲ نداره
۸.۳k
۱۵ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.