فرزند خواندهp2

فرزند خواندهp2
_عه تهیونگ مرض داری ؟*ترسناک*
÷ خب چیه کوچولو عه دیگه دوروغ میگم بگو دوروغ میگی؟*ریلکس*
+ هق....هق..هق...ته خیلی بیعشوریی* گریه،نامجونو بغل میکنه*
_هیش...هیش...داداشی...اینجاست خب*مهربون *
+ اوهوم * کیوت*
÷ایجانم گریه نکن من معذرت میخوام خب*مهربون ،خم میشه ودستایه سوزانو میگیره*
+ چرا..هق...هی...بهم...میگی..کوچولو؟*کیوت،به هق هق افتاده*
÷الهی داداشی فدات شه آخه اگه به تنها خواهرم نگم کوچولو به کی بگم؟
+ به..من*خنده،کیوت*
+ داداش نامیی * کیوت*
_جانم
+میشه یکم...بهم...پول...بدی..میخوام..بعد باشگاه برم خونه لیا*خجالت*
_ چرا خجالت میکشی فداتشم ها ؟
+ آ...آخه این بار سومه تو این هفته ازت پول میخوام*شرمندگی*
_هی تو دویست دفعه هم تو هفته از ما پول بخوای ما وظیفمونه بدیم*جدی*
÷نامجون راست میگه بچه مگه ما جز تو خواهر دیگه ایم تو زندگیمون داریم؟ *جدی*
+ ازتون ممنونم*بغلشون میکنه*
÷چقد میخوای فسقلی؟
+ ۲هزار دلار
÷هوم ۵۰هزارتا میزنم
+ وایی مرسی ته
÷خواهش نامی من دیرمه خودتون برین بعدشم خودت میدونی کجا بیای*جدی*
_ هومم خودم میدونم
*فلشبک به تو ماشین نامی و سوزان تو ماشینن*
_سوزان
+ بله
_چند وقت نیستی؟
+ فکنم دو هفته با لیا میخوام درس بخونم
_اوهوم اوکیه ولی هر روز زنگ بزن
+ باشه داداشی