Part 21
Part 21
ویو تهیونگ
این چه کاری بود من کردم وایی رفتم پایین تو آشپزخونه ببینم ات داره چیکار میکنه دیدم داره پیز و میچینه و یونگی هم تو نشیمن بود رفتم سمت ات
تهیونگ:ات چرا یونگی رو صدا نزدی بشین خودم میچینم
ات:نه نمی....
تهیونگ:برای بچه ضرر داره حالا بشین
ات نشست و من میز و چیدم
ات:تهیونگ چرا لپات قرمزه؟
تهیونگ:ه.هیچی
یهو صدای کوک اومد
کوک:ات چی درست کردی؟*کیوتوخوابآلود
ات:کیمچی و دوکبوکی
کوک:عاها
ات:شما دوتا چرا لپاتون گل انداخته؟
یونگی:راست میگه چرا؟
تهیونگ:تو کی اومدی؟
یونگی:همین الان حالا راستشو بگین نکنه...
اتویونگی:همو بوسیدین؟
تهیونگ:نه بابا این چیه میگی رفتم صداش کنم افتادم روش برای همین
کوک:تهیونگ راست میگه
برگشتم سمت کوک چقدر دلم برای صداش وقتی میگفت تهیونگ تنگ شده بود به خودم اومدم و رفتم نشستم دیدم کوک اومد پیش من چون نمیتونست پیش اتویونگی بشینه
پرشزمانیبه۲ساعتبعد
ویو ات
تو این دو ساعت ما غذا خوردیم و به همه زنگ زدیم و دعوتشون کردیم
پرشزمانیبهفردابعدازظهرساعت۲
ویوات
الان چند نفر اومده بودن واسه دیزاین جشن ساعت ۶ شروع میشه ینی ۴ ساعت دیگه قرار بود ساعت ۳ چند تا میکاپر بیان خونمون که من و آماده کنن تهیونگ هم رفته بود خونه خودش که آماده بشه بیاد بادکنکی هم که داخلش جنسیت بچه مشخص بود تو اتاق کوک بود
ساعت ۳ شد و من رفتم تو اتاقم و میکاپرا اومدن میکاپم کردن
پرش زمانی به ساعت ۶
ویو ات
همه آماده شده بودیم و اعضا اومده بودن چند تا خدمتکار گرفته بودیم تا ساعت ۷ همه اومدن کلی خندیدیم و رفتیم شام خوردیم بعد شام میخواستیم جنسیت و بفهمیم دل تو دلم نبود ببینم بچم چیه
کوک:خب همه گوش کنین الان قراره جنسیت و متوجه بشیم خب اتیونگی این دوتا سوزن فقط آروم بزنین و بعد بزارین رو میز بشمارین
همه:ده نه هشت هفت شیش پنج چهار سه دو یککککک
بادکنک ترکوندیم با چیزی که دیدم اشک تو چشام جمع شد منو یونگی سوزن هارو گذاشتیم رو میز و همو بغل کردیم
اتویونگی:بچمون.....ادامه دارد
خماریییی
اسلاید دوم و سوم دیزاین
اسلاید چهارم تا آخر استایل ات
ببخشید بابت دیر چون درس دارم
دوستون دارم بابای
ویو تهیونگ
این چه کاری بود من کردم وایی رفتم پایین تو آشپزخونه ببینم ات داره چیکار میکنه دیدم داره پیز و میچینه و یونگی هم تو نشیمن بود رفتم سمت ات
تهیونگ:ات چرا یونگی رو صدا نزدی بشین خودم میچینم
ات:نه نمی....
تهیونگ:برای بچه ضرر داره حالا بشین
ات نشست و من میز و چیدم
ات:تهیونگ چرا لپات قرمزه؟
تهیونگ:ه.هیچی
یهو صدای کوک اومد
کوک:ات چی درست کردی؟*کیوتوخوابآلود
ات:کیمچی و دوکبوکی
کوک:عاها
ات:شما دوتا چرا لپاتون گل انداخته؟
یونگی:راست میگه چرا؟
تهیونگ:تو کی اومدی؟
یونگی:همین الان حالا راستشو بگین نکنه...
اتویونگی:همو بوسیدین؟
تهیونگ:نه بابا این چیه میگی رفتم صداش کنم افتادم روش برای همین
کوک:تهیونگ راست میگه
برگشتم سمت کوک چقدر دلم برای صداش وقتی میگفت تهیونگ تنگ شده بود به خودم اومدم و رفتم نشستم دیدم کوک اومد پیش من چون نمیتونست پیش اتویونگی بشینه
پرشزمانیبه۲ساعتبعد
ویو ات
تو این دو ساعت ما غذا خوردیم و به همه زنگ زدیم و دعوتشون کردیم
پرشزمانیبهفردابعدازظهرساعت۲
ویوات
الان چند نفر اومده بودن واسه دیزاین جشن ساعت ۶ شروع میشه ینی ۴ ساعت دیگه قرار بود ساعت ۳ چند تا میکاپر بیان خونمون که من و آماده کنن تهیونگ هم رفته بود خونه خودش که آماده بشه بیاد بادکنکی هم که داخلش جنسیت بچه مشخص بود تو اتاق کوک بود
ساعت ۳ شد و من رفتم تو اتاقم و میکاپرا اومدن میکاپم کردن
پرش زمانی به ساعت ۶
ویو ات
همه آماده شده بودیم و اعضا اومده بودن چند تا خدمتکار گرفته بودیم تا ساعت ۷ همه اومدن کلی خندیدیم و رفتیم شام خوردیم بعد شام میخواستیم جنسیت و بفهمیم دل تو دلم نبود ببینم بچم چیه
کوک:خب همه گوش کنین الان قراره جنسیت و متوجه بشیم خب اتیونگی این دوتا سوزن فقط آروم بزنین و بعد بزارین رو میز بشمارین
همه:ده نه هشت هفت شیش پنج چهار سه دو یککککک
بادکنک ترکوندیم با چیزی که دیدم اشک تو چشام جمع شد منو یونگی سوزن هارو گذاشتیم رو میز و همو بغل کردیم
اتویونگی:بچمون.....ادامه دارد
خماریییی
اسلاید دوم و سوم دیزاین
اسلاید چهارم تا آخر استایل ات
ببخشید بابت دیر چون درس دارم
دوستون دارم بابای
۱۶.۷k
۰۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.