فیکشن متاهل پارت۴
جیمین کتشو درآورد و دستاشو توی جیباش فرو برد، تکیه داد به کابینت و به ویوی خیره کننده رو به روش خیره شد
_میتونم یه چیزی ازتون بخوام؟
+گوشم با شماست
_میشه این خانوم و آقا رو بزاریم کنار و راحت تر صحبت کنیم؟
+البته
_خوبه، پس...میتونم ا/ت صدات کنم
+اوهوم
ا/ت داشت مواد کیک رو با هم مخلوط می کرد و زیاد حواسش به این نبود که جیمین بهش خیره شده
_چند سالته؟
+۲۳
_بیبی فیسی، بیشتر بهت میخوره ۱۸.۱۹ سالت باشه
+(لبخند)
_من ۳۰سالمه
+بهت نمیخوره
جیمین اومد سمت میزی که ا/ت داشت روش کیک درست میکرد روی صندلی نشست و آرنجشو روی میز گذاشت
+فکر میکردم خیلی سال از من بزرگتری
_یعنی میگی پیر شدم؟
+نه همچین جسارتی نکردم فقط چون ظاهر و رفتارت بالغانه و پختهست اینجوری فکر میکردم
تمام مدت سرم پایین بود و وقتی دیدم در برابر حرفم سکوت کرد نگاهی بهش انداختم، با لبخند ملیح و زیبایی بهم نگاه میکرد، بهش لبخند زدم و به کارم ادامه دادم
_تاحالا کسی همچین چیزی بهم نگفته
+جدی؟!
_هوم
+ولی من بخاطر بیبی فیس بودنم مشکلات زیادی دارم
_مثل چی؟
+مثلا اینکه تا جایی کارت شناساییمو نشون ندم باور نمیکنن بالای ۱۸ سالم
_(خندید)
+رشته تحصیلیم طراحی مد بود و تو سن ۲۰ سالگی به سختی کارآموز یه شرکت شدم، اولش که رئیس اونجا منو دید با اینکه کارت شناساییمو دیده بود بازم باور نمیکرد ۲۰ سالمه
_بیبی فیس بودنم سخته
+خیلی
+اونم فامیلیش پارک بود، جِی پارک
_جی پارک؟؟!!!
+چرا تعجب کردی
_اون بابای منه!
+بابات؟!!شوخی میکنی؟!!
+خداروشکر چیز بدی نگفتم@_@
_(خندید)مگه چیکارت کرده؟
+چیکار نکرده فقط کف خونشو براش تمیز نکردم
_(قهقه)
+(خندید)
_آره اون خیلی سخت گیره و همزمان هم هیچ یک از کاراشو خودش انجام نمیده
+دقیقا همینطوره
_بگو ببینم چیکارا میکردی؟
+هرکاری بجز کارآموزی
_میتونم حدس بزنم چجوری بودی، ا/ت لباسامو دادی خشک شویی؟ ا/ت خودکارمو بده، ا/ت برو برام قهوه بیار، ا/ت ماساژم بده، ا/ت امشب باید بمونی پرونده ها رو مرتب کنی
+دقیقا همینطوری بود
_الان دیگه تو شرکت کار نمیکنه فقط گه گاهی میاد سر میزنه
+تو بجاش رئیس شدی؟
_آره
+تک فرزندی؟
_نه یه خواهر دارم به اسم جنی که تازه ۱۹ سالش شده
+من تک فرزندم
کیک هایی که پختن رو از فر در آوردم و گذاشتم یه گوشه تا سرد شن
+راستی اصلا حواسم نبود(به ویترین آشپز خونه اشاره کردم) اون شیرینی های کم شکر رو تازه درست کردم اگه دوست داشته باشی میتونی امتحانشون کنی
_اینجا انقد تنوع هست که آدم نمیدونه چیو امتحان کنه
+(لبخند)
_خیلی هم ظاهرشون خوبه
+بزار بگم چه طعمی هستن
شروع کردم به گفتن طعم کیک و شیرینی ها، یه کیک و یه شیرینی انتخاب کرد خورد و خیلی خوشش اومد
ادامه دارد...
لایک و نظر یادتون نره💜
_میتونم یه چیزی ازتون بخوام؟
+گوشم با شماست
_میشه این خانوم و آقا رو بزاریم کنار و راحت تر صحبت کنیم؟
+البته
_خوبه، پس...میتونم ا/ت صدات کنم
+اوهوم
ا/ت داشت مواد کیک رو با هم مخلوط می کرد و زیاد حواسش به این نبود که جیمین بهش خیره شده
_چند سالته؟
+۲۳
_بیبی فیسی، بیشتر بهت میخوره ۱۸.۱۹ سالت باشه
+(لبخند)
_من ۳۰سالمه
+بهت نمیخوره
جیمین اومد سمت میزی که ا/ت داشت روش کیک درست میکرد روی صندلی نشست و آرنجشو روی میز گذاشت
+فکر میکردم خیلی سال از من بزرگتری
_یعنی میگی پیر شدم؟
+نه همچین جسارتی نکردم فقط چون ظاهر و رفتارت بالغانه و پختهست اینجوری فکر میکردم
تمام مدت سرم پایین بود و وقتی دیدم در برابر حرفم سکوت کرد نگاهی بهش انداختم، با لبخند ملیح و زیبایی بهم نگاه میکرد، بهش لبخند زدم و به کارم ادامه دادم
_تاحالا کسی همچین چیزی بهم نگفته
+جدی؟!
_هوم
+ولی من بخاطر بیبی فیس بودنم مشکلات زیادی دارم
_مثل چی؟
+مثلا اینکه تا جایی کارت شناساییمو نشون ندم باور نمیکنن بالای ۱۸ سالم
_(خندید)
+رشته تحصیلیم طراحی مد بود و تو سن ۲۰ سالگی به سختی کارآموز یه شرکت شدم، اولش که رئیس اونجا منو دید با اینکه کارت شناساییمو دیده بود بازم باور نمیکرد ۲۰ سالمه
_بیبی فیس بودنم سخته
+خیلی
+اونم فامیلیش پارک بود، جِی پارک
_جی پارک؟؟!!!
+چرا تعجب کردی
_اون بابای منه!
+بابات؟!!شوخی میکنی؟!!
+خداروشکر چیز بدی نگفتم@_@
_(خندید)مگه چیکارت کرده؟
+چیکار نکرده فقط کف خونشو براش تمیز نکردم
_(قهقه)
+(خندید)
_آره اون خیلی سخت گیره و همزمان هم هیچ یک از کاراشو خودش انجام نمیده
+دقیقا همینطوره
_بگو ببینم چیکارا میکردی؟
+هرکاری بجز کارآموزی
_میتونم حدس بزنم چجوری بودی، ا/ت لباسامو دادی خشک شویی؟ ا/ت خودکارمو بده، ا/ت برو برام قهوه بیار، ا/ت ماساژم بده، ا/ت امشب باید بمونی پرونده ها رو مرتب کنی
+دقیقا همینطوری بود
_الان دیگه تو شرکت کار نمیکنه فقط گه گاهی میاد سر میزنه
+تو بجاش رئیس شدی؟
_آره
+تک فرزندی؟
_نه یه خواهر دارم به اسم جنی که تازه ۱۹ سالش شده
+من تک فرزندم
کیک هایی که پختن رو از فر در آوردم و گذاشتم یه گوشه تا سرد شن
+راستی اصلا حواسم نبود(به ویترین آشپز خونه اشاره کردم) اون شیرینی های کم شکر رو تازه درست کردم اگه دوست داشته باشی میتونی امتحانشون کنی
_اینجا انقد تنوع هست که آدم نمیدونه چیو امتحان کنه
+(لبخند)
_خیلی هم ظاهرشون خوبه
+بزار بگم چه طعمی هستن
شروع کردم به گفتن طعم کیک و شیرینی ها، یه کیک و یه شیرینی انتخاب کرد خورد و خیلی خوشش اومد
ادامه دارد...
لایک و نظر یادتون نره💜
۱۰.۷k
۲۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.