maid of the mansion
(14)
( یک ماه بعد )
امروز عروسیمون بود بلاخره داشتم با کسی که عاشقش بودم ازدواج میکردم توی این یک ماه بهترین روز های زندگیمو گذروندم
(flash back)
( یک ماه قبل )
یونجی: رسیدم خونه خواستم برم تو اتاقم که جونگ کوک مانعم شد
جونگ کوک: امشب پیش من میمونی
یونجی: چییییی؟
جونگ کوک: ساکت بقیه خوابن
یونجی: اما .....نزاشت حرفی بزنم و بغلم کرد و از پله ها رفت بالا در اتاقش رو باز کرد منو نشوند روی تخت خودش هم رفت و درو پشت سرش قفل کرد
جونگ کوک: نباید وقت تلف میکردم هر چه زود تر باید شرکت رو میگرفتم تا سهامش افت نکرده وگرنه نمیتونم سودی داشته باشم هر چه زود تر باید به دستش بیارم!
یونجی: کتشو در اورد و اومد به سمتم هنوز تو شک بودم دستاشو دوطرفم گذاشت که باعث شد بیوفتم روی تخت بهم نزدیک شد و بعد منو بوسید......
( فردا صبح )
جونگ کوک: بلند شدم و یه دوش گرفتم اون هنوز خواب بود موهامو خشک کردم و لباسام رو پوشیدم که بیدار شد
یونجی: چشمام رو باز کردم نور افتاب توی اتاق نمایان شده بود جونگ کوک داشت حاضر میشد
داری میری؟
جونگ کوک: صبح بخیر چاگیا
اره دارم میرم تو هم یه دوش بگیر میگم صبحانه تو بیارن بالا
یونجی: فعلا دلم درد میکنه
جونگ کوک: میخوای برات قرص بگیرم
یونجی: نه یکم استراحت کنم خوب میشم
جونگ کوک: چیزی میخواستی زنگ بزن
یونجی: من که گوشیم پیش توعه
جونگ کوک: گوشی یه روی کشوی کنار تخت برای توعه شماره منو اریک تو شه کار داشتی زنگ بزن
فعلا من باید برم مراقب خودت باش کاری داشتی زنگ بزن
یونجی: خیله خب
توهم مراقب خودت باش
جونگ کوک: نمیتونستم هنوز بهش چیزی راجب شرکت بگم چون ایجوری میفهمه دارم ازش برای منافع خودم استفاده میکنم باید هر چه زود تر باهاش ازدواج کنم!
یونجی: بعد رفتن جونگ کوک رفتم حموم بعدش موهامو خشک کردم چند تا لباس روی تخت گذاشته بود اونارو پوشیدم چون هنوز دلم درد میکرد رفتم تو تخت تا یکم دیگه بخوابم
( یک هفته بعد )
جونگ کوک: امروز بهش پیشنهاد از دواج میدم اریک گلو انگشترو این جور چیزا رو اوکی کن
اریک: جونگ کوک داری اشتباه میکنی!
جونگ کوک: چرا اونوقت؟
اریک: داری ازش استفاده میکنی
جونگ کوک: یادت باشه همیشه قوی ها ضعیف هارو برای منافع خودشون استفاده میکنن!
اریک: جونگ کوک بازم میگم اشتباه میکنی
گیریم شرکت رو گرفتی بعد میخوای چیکار کنی؟
جونگ کوک: تا به دردم بخوره نگهش میدارم بعدش میفرستمش بره!
...........
( یک ماه بعد )
امروز عروسیمون بود بلاخره داشتم با کسی که عاشقش بودم ازدواج میکردم توی این یک ماه بهترین روز های زندگیمو گذروندم
(flash back)
( یک ماه قبل )
یونجی: رسیدم خونه خواستم برم تو اتاقم که جونگ کوک مانعم شد
جونگ کوک: امشب پیش من میمونی
یونجی: چییییی؟
جونگ کوک: ساکت بقیه خوابن
یونجی: اما .....نزاشت حرفی بزنم و بغلم کرد و از پله ها رفت بالا در اتاقش رو باز کرد منو نشوند روی تخت خودش هم رفت و درو پشت سرش قفل کرد
جونگ کوک: نباید وقت تلف میکردم هر چه زود تر باید شرکت رو میگرفتم تا سهامش افت نکرده وگرنه نمیتونم سودی داشته باشم هر چه زود تر باید به دستش بیارم!
یونجی: کتشو در اورد و اومد به سمتم هنوز تو شک بودم دستاشو دوطرفم گذاشت که باعث شد بیوفتم روی تخت بهم نزدیک شد و بعد منو بوسید......
( فردا صبح )
جونگ کوک: بلند شدم و یه دوش گرفتم اون هنوز خواب بود موهامو خشک کردم و لباسام رو پوشیدم که بیدار شد
یونجی: چشمام رو باز کردم نور افتاب توی اتاق نمایان شده بود جونگ کوک داشت حاضر میشد
داری میری؟
جونگ کوک: صبح بخیر چاگیا
اره دارم میرم تو هم یه دوش بگیر میگم صبحانه تو بیارن بالا
یونجی: فعلا دلم درد میکنه
جونگ کوک: میخوای برات قرص بگیرم
یونجی: نه یکم استراحت کنم خوب میشم
جونگ کوک: چیزی میخواستی زنگ بزن
یونجی: من که گوشیم پیش توعه
جونگ کوک: گوشی یه روی کشوی کنار تخت برای توعه شماره منو اریک تو شه کار داشتی زنگ بزن
فعلا من باید برم مراقب خودت باش کاری داشتی زنگ بزن
یونجی: خیله خب
توهم مراقب خودت باش
جونگ کوک: نمیتونستم هنوز بهش چیزی راجب شرکت بگم چون ایجوری میفهمه دارم ازش برای منافع خودم استفاده میکنم باید هر چه زود تر باهاش ازدواج کنم!
یونجی: بعد رفتن جونگ کوک رفتم حموم بعدش موهامو خشک کردم چند تا لباس روی تخت گذاشته بود اونارو پوشیدم چون هنوز دلم درد میکرد رفتم تو تخت تا یکم دیگه بخوابم
( یک هفته بعد )
جونگ کوک: امروز بهش پیشنهاد از دواج میدم اریک گلو انگشترو این جور چیزا رو اوکی کن
اریک: جونگ کوک داری اشتباه میکنی!
جونگ کوک: چرا اونوقت؟
اریک: داری ازش استفاده میکنی
جونگ کوک: یادت باشه همیشه قوی ها ضعیف هارو برای منافع خودشون استفاده میکنن!
اریک: جونگ کوک بازم میگم اشتباه میکنی
گیریم شرکت رو گرفتی بعد میخوای چیکار کنی؟
جونگ کوک: تا به دردم بخوره نگهش میدارم بعدش میفرستمش بره!
...........
۱۰.۵k
۰۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.