خواب
خب بزارید تعریف کنم
دوست صمیمی ویسگونم میشناسید دیگه همه اسمش زهراست
یه روز میاد تهران من میبینمش تو خیابون اتفاقی
بعد بلافاصله بعد اینکه باهم دور زدیم زهرا نون شیرمال خرید بعدش یه پراید زد بهم زهرا زنگ زد به بقیه ی دوستام بعد اومدن بقیه بعد بالا سرم وایساده بودن داشتن میخندیدن وقتی داشتم میمردم گفتم خدافظ زهرا بعد دستمو دادم بهم گفت دست کثافتتو بنداز بعد مردنم خب خاکم کردن روسری و یه دستبند رو یادگاری رو قبرم گذاشتن بعد دوستام هرکدوم توف انداختن تو قبرم بعد فوش دادن بعد آهنگ گذاشتن با روسریم رقصیدن یه زنه هم از ساختمون داد زد گفت حقشه مرد.
دوست صمیمی ویسگونم میشناسید دیگه همه اسمش زهراست
یه روز میاد تهران من میبینمش تو خیابون اتفاقی
بعد بلافاصله بعد اینکه باهم دور زدیم زهرا نون شیرمال خرید بعدش یه پراید زد بهم زهرا زنگ زد به بقیه ی دوستام بعد اومدن بقیه بعد بالا سرم وایساده بودن داشتن میخندیدن وقتی داشتم میمردم گفتم خدافظ زهرا بعد دستمو دادم بهم گفت دست کثافتتو بنداز بعد مردنم خب خاکم کردن روسری و یه دستبند رو یادگاری رو قبرم گذاشتن بعد دوستام هرکدوم توف انداختن تو قبرم بعد فوش دادن بعد آهنگ گذاشتن با روسریم رقصیدن یه زنه هم از ساختمون داد زد گفت حقشه مرد.
۳.۹k
۲۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.