ادامه درخواستی هوانگ این یوپ
پارت ۶
ادامه ویو ا.ت
تصمیم گرفتم برای بار سوم ازش فرار کنم
یه لباس پوشیدم و یه چمدون کوچیک برداشتم
لباس ، کفش ، لوازم آرایش ، ایرپاد و هندزفری و چند وسایل دیگه برداشتم
آروم در اتاق رو باز کردم و نگاهی به دورم کردم
این یوپ خواب بود
خیالم راحت شد و آروم رفتم در رو باز کردم و آروم بستم
^خب...بلاخره راحت شدم (کمی بغض)
و پیاده تا دم ایستگاه مسافر بری اتوبوس رفتم (😂)
ویو این یوپ
از خواب پریدم بالا و به دورم نگاه کردم
رفتم دم اتاق مشترکمون و در اتاق رو باز کردم
*چی...رفته (کمی بغض)
دوباره فرار کرد
سریع به سمت کتم رفتم و از خونه خارج شدم
کمی فکر کردم
*به این سرعت که نمیتونه بلیط هواپیما بگیره ...از قطار هم میترسه
اتوبوس...آره اتوبوس
و رفتم سمت ایستگاه اتوبوس
ویو ا.ت
داشتم میرفتم که....
یه دستی دستم رو گرفت برگشتم ببینم کیه که
*ا.ت ...عزیزم (بغض)
بهم گفت عزیزم چی چه کلمه قشنگی
^ا..این...این یوپ (بغض)
*ا.ت
دستم رو گرفت و از ایستگاه خارج کرد
*ا.ت چیکار میکردید...میخواستی منو تنها بزاری اره(کمی بلند)
^ارهه...ارهه چون منو دوست نداری
چون منو زدی چون سر من داد میزنی چون منو دعوا میکنی
من خیلی تو رو دوست دارم ولی...ولی تو منو دوست نداری
این یوپ که تو این حالت داشت با پر از بغض و نگرانی و پشیمونی نگاهت میکرد
^من...من تو رو ...تورو
سرت گیج رفت و سیاهی رفت تنها چیزی که شنیدی این بود که
*ا.ت خوبی...خوبی
ویو این یوپ
.......
پایان پارت ۶🤌
پارت های بعدی رو فردا میزارم 👍🏻
ادامه ویو ا.ت
تصمیم گرفتم برای بار سوم ازش فرار کنم
یه لباس پوشیدم و یه چمدون کوچیک برداشتم
لباس ، کفش ، لوازم آرایش ، ایرپاد و هندزفری و چند وسایل دیگه برداشتم
آروم در اتاق رو باز کردم و نگاهی به دورم کردم
این یوپ خواب بود
خیالم راحت شد و آروم رفتم در رو باز کردم و آروم بستم
^خب...بلاخره راحت شدم (کمی بغض)
و پیاده تا دم ایستگاه مسافر بری اتوبوس رفتم (😂)
ویو این یوپ
از خواب پریدم بالا و به دورم نگاه کردم
رفتم دم اتاق مشترکمون و در اتاق رو باز کردم
*چی...رفته (کمی بغض)
دوباره فرار کرد
سریع به سمت کتم رفتم و از خونه خارج شدم
کمی فکر کردم
*به این سرعت که نمیتونه بلیط هواپیما بگیره ...از قطار هم میترسه
اتوبوس...آره اتوبوس
و رفتم سمت ایستگاه اتوبوس
ویو ا.ت
داشتم میرفتم که....
یه دستی دستم رو گرفت برگشتم ببینم کیه که
*ا.ت ...عزیزم (بغض)
بهم گفت عزیزم چی چه کلمه قشنگی
^ا..این...این یوپ (بغض)
*ا.ت
دستم رو گرفت و از ایستگاه خارج کرد
*ا.ت چیکار میکردید...میخواستی منو تنها بزاری اره(کمی بلند)
^ارهه...ارهه چون منو دوست نداری
چون منو زدی چون سر من داد میزنی چون منو دعوا میکنی
من خیلی تو رو دوست دارم ولی...ولی تو منو دوست نداری
این یوپ که تو این حالت داشت با پر از بغض و نگرانی و پشیمونی نگاهت میکرد
^من...من تو رو ...تورو
سرت گیج رفت و سیاهی رفت تنها چیزی که شنیدی این بود که
*ا.ت خوبی...خوبی
ویو این یوپ
.......
پایان پارت ۶🤌
پارت های بعدی رو فردا میزارم 👍🏻
۲.۶k
۲۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.