سه سال بعد
سه سال بعد
ویو ات الان بچه های ما سه ساله شونه
ومن هم رفتم تو کار مافیا آمروز لیا بهم زنگ زدوگفت که هم رو تو بار ببینیم من خوشحال شدم ولی جیمین نیمیزاشت که من برم بار پس چیکار کنم نکته ات چندوقته که لیا روندیده) بعد با خودم گفتم اگه بی جیمین چیزی نگم متوجه نمیشه پس رفتم خونه دوش گرفتم لباس پوشیدم و آرایش ساده کردم
و راه افتادم بعد چند دقیقه رسیدم بار رفتم تو و لیا رو دیدم بعد بقلش کردم و بوسش کردم بعد باهم ویسکی خور دیم
ویو اج
خیلی کار داشتم و برای اینکه خسته گیم از بدنم بره بیرون رفتم بار تو بار داشتم نوشیدنی می خوردم که ات رو اونجادیدم گفتم پس بزار ببینم چی کار میکنی بعد چند دقیقه یک پسری اومد وداشت با ات حرف میزد که یهویی رو ات زدش که فهمیدم قضیه چیه
چند دقیقه گذشت و لیا از بار رفت ولی ات هنوز داشت ویسکی می خورد بعد یک فکری به سرم زد که برم نقاب بخرم پس سری رفتم و یک نقاب خریدم وبعد رفتم پیشش و براید استایل بقل کردم
بردمش تو اتاق و اسمات
ویو ات
از خواب بیدار شدم ولی یک زیر دلم درد می کربرای همین رفتم دوش گرفتم و
اومدم و لباس پو شیدم آما جیمین هنو ز خواب بود پسرفمتم که پیش جیمین دراز بکشم که جیمین من رو کشوند بقلش بعد من بهش نگاه کردم (نکته ات میدونست که کسی که نقاب داشت جیمین هست)جیمین وقتی میخابه خیلی کیوت میشه
ویو جیمین من تو. خواب ناز بودم ات اومد رو تخت ومن هم بقلش کردم بعد کمکم خوابم برد
ات بیدار شو
اج بذار بخوابم
ات باشه پس من میرم
اج باشه باشه اومدم
خب بچه ها من تصمیم گرفتم که فیک کوکی رو بعد. تموم شدن فیک جیمین
به نویسم
ویو ات الان بچه های ما سه ساله شونه
ومن هم رفتم تو کار مافیا آمروز لیا بهم زنگ زدوگفت که هم رو تو بار ببینیم من خوشحال شدم ولی جیمین نیمیزاشت که من برم بار پس چیکار کنم نکته ات چندوقته که لیا روندیده) بعد با خودم گفتم اگه بی جیمین چیزی نگم متوجه نمیشه پس رفتم خونه دوش گرفتم لباس پوشیدم و آرایش ساده کردم
و راه افتادم بعد چند دقیقه رسیدم بار رفتم تو و لیا رو دیدم بعد بقلش کردم و بوسش کردم بعد باهم ویسکی خور دیم
ویو اج
خیلی کار داشتم و برای اینکه خسته گیم از بدنم بره بیرون رفتم بار تو بار داشتم نوشیدنی می خوردم که ات رو اونجادیدم گفتم پس بزار ببینم چی کار میکنی بعد چند دقیقه یک پسری اومد وداشت با ات حرف میزد که یهویی رو ات زدش که فهمیدم قضیه چیه
چند دقیقه گذشت و لیا از بار رفت ولی ات هنوز داشت ویسکی می خورد بعد یک فکری به سرم زد که برم نقاب بخرم پس سری رفتم و یک نقاب خریدم وبعد رفتم پیشش و براید استایل بقل کردم
بردمش تو اتاق و اسمات
ویو ات
از خواب بیدار شدم ولی یک زیر دلم درد می کربرای همین رفتم دوش گرفتم و
اومدم و لباس پو شیدم آما جیمین هنو ز خواب بود پسرفمتم که پیش جیمین دراز بکشم که جیمین من رو کشوند بقلش بعد من بهش نگاه کردم (نکته ات میدونست که کسی که نقاب داشت جیمین هست)جیمین وقتی میخابه خیلی کیوت میشه
ویو جیمین من تو. خواب ناز بودم ات اومد رو تخت ومن هم بقلش کردم بعد کمکم خوابم برد
ات بیدار شو
اج بذار بخوابم
ات باشه پس من میرم
اج باشه باشه اومدم
خب بچه ها من تصمیم گرفتم که فیک کوکی رو بعد. تموم شدن فیک جیمین
به نویسم
۵.۶k
۱۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.