فیک تهیونگ (عشق ناخوانده) پارت 12
~ عشق ناخوانده ~
پارت 12
از زبان بورا )
نگاهم به تهیونگ بودم که یهو صورتشو نزدیک فن برد و فن لپشو بوسید ... مدیونید فک کنید برا مهمه !
رو به جیمین گفتم
+ نگفتم دختر بازع ؟!
÷ عه وا این اولین بارشه
+ خو حالا ب من چه چندمیشه
÷ واقعا نمیخای بدونی ؟
+ مدیونی فک کنی ذره ای برام مهمه
÷ زن انقد بیخیال ندیده بودم تاحالا
+ حالا ببین
فن ساین تموم شد و پسرا شروع کردن بحث کردن با ته
شوگا گفت :
€ ته دو قطبی چیزی هسی ؟ اومدی ثابت کمی دختر باز نیستیاااکه یهو ته داد زد
- هستممم هستم خوبشم هستم !
که زدم زیر خنده حالا بخند کی نخند ...
+ گفتم که هستی
راه افتادیم سمت خونه پسرا رفتن استراحت و ما هم رفتیم خونه همین که رفتم تو گفت
- یا بورا
+ بله ؟
- میخام ازت جدا شم
+ باز چی زدی داری چرت و پرت بلغور میکنی ؟
- جدی میگم
+ عمم بود منو بوسید گف دوسم داره
- بورا جدی میگم ( با داد )
+ خب حالا جوگیر نشو بگیر بخاب فردا که مستیت پرید حرف بزن
که یهو عصبانی شد بازو هامو گرفتو کوبیدم به دیوار ؛ سرم بدجوری ضربه خورد
- میگممم میخام ازت طلاق بگیرممم هرزه ( با هوار )
اشک تو چشام جمع شده بود نه برای این که میخاس طلاق بگیره برا اینکه سرم درد گرفته بود :/
+ پسره ی عوضی هر کاری دوس داری بکن به من چه
+ من یادم نمیاد جایی رو امضا کرده باشم که نتونی طلاق بگیری روانی !
- نمیخای بپرسی چرا میخام جدا شم ؟
+ اصلن مگه مهمه ؟
- چطور مهم نیست ؟
داد زدم :
+ انگار من با اختیار خودم عروسی کردم که با اختیار خودمم طلاق بگیرم !
- یعنی داری میگی اجباری ازدواج کردی ؟
+ پس از صب تا حالا تو گوش خر قران میخوندم
- ولی تو که گفتی مامانبزرگمو دیدی
+ بعلههه بعدا فهمیدم خالت بوده
- پس میگی منو دوست نداشتی و نقشه نکشیدی؟
+ دیوونم مگه ؟
زانو هاش شل شد انگار که گلوله خورده باشه پخش زمین شد یه ان کل احساسات توی صورتش پرید و صورتش کاملا فلج و بی حس شد *
احساس سوزش رو پشت سرم که خورده بود به دیوار رو حس کردم دستم رو به پشت سرم زدم و نگاش کردم جیغ زدم
+ خوووون
اما انگار نه انگار ته هیچ واکنشی نشون نداد !
من فوبیای خون داشتم و دوبارع از ترس چشمام سیاهی رفت و خوردم زمین ...
وقتی دوباره چشمامو باز کردم هنوز رو زمین بودم و کل زمین و لباسم خونی بود
پارت 12
از زبان بورا )
نگاهم به تهیونگ بودم که یهو صورتشو نزدیک فن برد و فن لپشو بوسید ... مدیونید فک کنید برا مهمه !
رو به جیمین گفتم
+ نگفتم دختر بازع ؟!
÷ عه وا این اولین بارشه
+ خو حالا ب من چه چندمیشه
÷ واقعا نمیخای بدونی ؟
+ مدیونی فک کنی ذره ای برام مهمه
÷ زن انقد بیخیال ندیده بودم تاحالا
+ حالا ببین
فن ساین تموم شد و پسرا شروع کردن بحث کردن با ته
شوگا گفت :
€ ته دو قطبی چیزی هسی ؟ اومدی ثابت کمی دختر باز نیستیاااکه یهو ته داد زد
- هستممم هستم خوبشم هستم !
که زدم زیر خنده حالا بخند کی نخند ...
+ گفتم که هستی
راه افتادیم سمت خونه پسرا رفتن استراحت و ما هم رفتیم خونه همین که رفتم تو گفت
- یا بورا
+ بله ؟
- میخام ازت جدا شم
+ باز چی زدی داری چرت و پرت بلغور میکنی ؟
- جدی میگم
+ عمم بود منو بوسید گف دوسم داره
- بورا جدی میگم ( با داد )
+ خب حالا جوگیر نشو بگیر بخاب فردا که مستیت پرید حرف بزن
که یهو عصبانی شد بازو هامو گرفتو کوبیدم به دیوار ؛ سرم بدجوری ضربه خورد
- میگممم میخام ازت طلاق بگیرممم هرزه ( با هوار )
اشک تو چشام جمع شده بود نه برای این که میخاس طلاق بگیره برا اینکه سرم درد گرفته بود :/
+ پسره ی عوضی هر کاری دوس داری بکن به من چه
+ من یادم نمیاد جایی رو امضا کرده باشم که نتونی طلاق بگیری روانی !
- نمیخای بپرسی چرا میخام جدا شم ؟
+ اصلن مگه مهمه ؟
- چطور مهم نیست ؟
داد زدم :
+ انگار من با اختیار خودم عروسی کردم که با اختیار خودمم طلاق بگیرم !
- یعنی داری میگی اجباری ازدواج کردی ؟
+ پس از صب تا حالا تو گوش خر قران میخوندم
- ولی تو که گفتی مامانبزرگمو دیدی
+ بعلههه بعدا فهمیدم خالت بوده
- پس میگی منو دوست نداشتی و نقشه نکشیدی؟
+ دیوونم مگه ؟
زانو هاش شل شد انگار که گلوله خورده باشه پخش زمین شد یه ان کل احساسات توی صورتش پرید و صورتش کاملا فلج و بی حس شد *
احساس سوزش رو پشت سرم که خورده بود به دیوار رو حس کردم دستم رو به پشت سرم زدم و نگاش کردم جیغ زدم
+ خوووون
اما انگار نه انگار ته هیچ واکنشی نشون نداد !
من فوبیای خون داشتم و دوبارع از ترس چشمام سیاهی رفت و خوردم زمین ...
وقتی دوباره چشمامو باز کردم هنوز رو زمین بودم و کل زمین و لباسم خونی بود
۲۵.۸k
۱۴ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.