proud love پارت29
رفتم تو حیاط گریه کردم این امکان نداشت درسته وایی چرا از ی خوشی میوفتم تو ی بدبختی هوف
جیمین. هانا
هانا. جیمین خواهش میکنم بسه
جیمین. نه بسسس نیستت اینطوریی نمیشهه منو همینطوری با عشقم ولم کنی بری
هانا. من ولتت نکردممم فقط چند روز یا بیشترر وقت میخوامم همین
جیمین. با داد گفتم یعنی انقدرر از عشقت نا امیدیی انقدر زود پشیمون شدیوو ب عشقمون اعتماد نداری لعنتی من بخاطر تووو حاضرمم جونمو بدم چرااا چشات نمیبینتتت
هانا. جیمین رفتم جلو صورتشو گرفتم
جیمین من واقعا وقت میخوام خواهش میکنم وقتش بشع بهت میگم هق لطفا درک کن هق
جیمین. چیتو درک کنم ی مورد ب من بگو بی دلیل منو نمیخوای(جیمین هانارو ول کن بیا با خودم من ولت نمیکنم 😂😂) این دوست داشتنته ما ک رابطمون خوب بود چی شد هااا فقط بخاطر ی حرف زدن مزخرفمم
هانا. جیمینااا
جیمین. همچیو فهمیدم هانا دستاشو با شتاب از صورتم برداشتم دیگه تموم شد تموم برو با هرکی میخوای باش فقط نبینمت
حرفای جیمین تو سرم اکو میشد دیگه تاقت نیاوردم با صدای اروم و با گریه گفتم
هانا. هیج میدونی ی بچه داری با این حرفم از حرکت وایساد
هانا. میسو کیه جیمین
جیمین. با این حرفش وایسادم اون میسو رو از کجا میشناسه
هانا. داد زدم هیچچ تو عه لعنتی میدونیی بچتت الان پشتتت عمارت منتظرتههه زنتت منتظرتههه پسسس چییی میگیی چرا منو مقصر میدونیی چرا از منن میخوایییی شریککک زندگیتتت باشممم هاااالان تووو جوابموو بدهه چرا وقتی ی عشق و ی بچه داشتی اروم گفتم چرا منو بسته خودت کردی هق چرا عاشق خودت کردی هق چرا گذاشتی زنده بمونم هق همون موقع ک خودکشی کردم باید میمردم ک الان اینجا نباشم هق باش میرم هق خوش باش با بچتو زنت حداقل شاید اونا ارزش زندگی با تورو داشته باشن هق شاید منییی ک با شرط باهات زندگیی کردمم و میخوام بکنم میسوو بهتر باشه برات بگوو چراااا ساکتییی سر چیی شرط بستییی سر پوللل منو سر پوللل شرط بستیی ک عاشقتت بشممم هاااا
رفتم سوار ماشین شدم رفتم تو راه گریه میکردم چشام جاده رو نمیدید
جیمین
مات ب هانا نگاه کردم با حرفاش تعجب میکردم اره من با میسو رابطه داشتم اما فکر نمیکردم ی بچه بیاد این وسط من مست بودم هیچی نفهمیدم امکان نداره اون گذاشت رفت الان حق نداره رابطمو با هانا خراب کنه من چند سال پیش سر ی دختر شرط بستم ک اگه بتونم اونو عاشق خودم بکنم و برام وارث بیاره دیگه با اعضا کاری نداشتن اون موقع شوگا و نامیو تهدید ب مرگ کردن اونا عزیز ترین کسام بودن و فکر میکردن من ادم بی احساسیم برای نجات اونا قبول کردم هانارو عاشقم بکنم تا برام وارث بیاره ک دهن عموم بسته بشه ک وارث دارم و این کارم شد اما متوجه شدم خودمم نسبت بهش علاقه ایی دارم و نتونستم جلو این عشقو بگیرم و ب واقعیت تبدیل شد عاشق ی دختر کیوت خشن لجباز شدم این عشق بینمون واقعی بود و ربطی ب اون شرط نداشت
تمام داستان اینه باید میسو پیدا کنم و ببینم اون بچه وافعا برای منه 😠
هانا
رسیدم خونه نامی از قبل بهم کلید داده بود وسایلمو جمع کرده بودم از عمارت جیمین و اومدم اینجا چراغا روشن بود فکردم نامجون از جشن برگشته
اشکامو سریع پاک کردم و خودمو اماده برای باز جوییش شدم سر خواستگاری جیمین
هانا. نامیی اوپاا کجایی
یهو ی خانمی از اشپز خونه اومدش بیرون
خانم. بفرمایید خانم با کی کار دارید
هانا. من با نامجون کار داشتم شما اینجا چیکار میکنید تا جایی ک میدونم کسی تو اینجا نیست جز نامی
خانم. اول ک شما کلیدو از کجا اوردید و با نامی چ نسبتی داری ک اومدی 🤔
هانا. من خواهرشم اما شما
خانم. خوا.. خواهرشش هانااا دخترممم
منو گربغلش خال پشت گردنشو دیدم یاد مامانم افتادم بوی عطر اونم میداد بغضم گرفت
هانا. خودتی مامان خودتی
یونا. اره دخترم خودمم هق قربونت بشم من چقدر بزرگ شدییی چقدر خوشگل شدی هق الهی بگردم عزیزم
هانا. عاشقتم مامانیی چقدر دلتنگت بودم هق
همدیگرو بغل کردیم ازش پرسیدم بابا کجاست گفت بیرونه شب میاد نشستیم کلیی درمورد سفرشون ماجرا گفت بهش گفتم من ی مافیام و همچیو میدونم بهم افتخار میکرد حتی قضیه خون اشام شدنممم گفتم یکمی حرف زدیم سرم حسابی درد میکرد رفتم بالا اتاق نامی دراز کشیدم ک چشام گرم شد و خوابیدم
نصفه شب
اینم از این پارت خدایی سرم داره میترکه وگرنه بیشتر پارت میزاشتم بقیشم فردا میزارمم 🥺♥💜🖇🔗🖤
جیمین. هانا
هانا. جیمین خواهش میکنم بسه
جیمین. نه بسسس نیستت اینطوریی نمیشهه منو همینطوری با عشقم ولم کنی بری
هانا. من ولتت نکردممم فقط چند روز یا بیشترر وقت میخوامم همین
جیمین. با داد گفتم یعنی انقدرر از عشقت نا امیدیی انقدر زود پشیمون شدیوو ب عشقمون اعتماد نداری لعنتی من بخاطر تووو حاضرمم جونمو بدم چرااا چشات نمیبینتتت
هانا. جیمین رفتم جلو صورتشو گرفتم
جیمین من واقعا وقت میخوام خواهش میکنم وقتش بشع بهت میگم هق لطفا درک کن هق
جیمین. چیتو درک کنم ی مورد ب من بگو بی دلیل منو نمیخوای(جیمین هانارو ول کن بیا با خودم من ولت نمیکنم 😂😂) این دوست داشتنته ما ک رابطمون خوب بود چی شد هااا فقط بخاطر ی حرف زدن مزخرفمم
هانا. جیمینااا
جیمین. همچیو فهمیدم هانا دستاشو با شتاب از صورتم برداشتم دیگه تموم شد تموم برو با هرکی میخوای باش فقط نبینمت
حرفای جیمین تو سرم اکو میشد دیگه تاقت نیاوردم با صدای اروم و با گریه گفتم
هانا. هیج میدونی ی بچه داری با این حرفم از حرکت وایساد
هانا. میسو کیه جیمین
جیمین. با این حرفش وایسادم اون میسو رو از کجا میشناسه
هانا. داد زدم هیچچ تو عه لعنتی میدونیی بچتت الان پشتتت عمارت منتظرتههه زنتت منتظرتههه پسسس چییی میگیی چرا منو مقصر میدونیی چرا از منن میخوایییی شریککک زندگیتتت باشممم هاااالان تووو جوابموو بدهه چرا وقتی ی عشق و ی بچه داشتی اروم گفتم چرا منو بسته خودت کردی هق چرا عاشق خودت کردی هق چرا گذاشتی زنده بمونم هق همون موقع ک خودکشی کردم باید میمردم ک الان اینجا نباشم هق باش میرم هق خوش باش با بچتو زنت حداقل شاید اونا ارزش زندگی با تورو داشته باشن هق شاید منییی ک با شرط باهات زندگیی کردمم و میخوام بکنم میسوو بهتر باشه برات بگوو چراااا ساکتییی سر چیی شرط بستییی سر پوللل منو سر پوللل شرط بستیی ک عاشقتت بشممم هاااا
رفتم سوار ماشین شدم رفتم تو راه گریه میکردم چشام جاده رو نمیدید
جیمین
مات ب هانا نگاه کردم با حرفاش تعجب میکردم اره من با میسو رابطه داشتم اما فکر نمیکردم ی بچه بیاد این وسط من مست بودم هیچی نفهمیدم امکان نداره اون گذاشت رفت الان حق نداره رابطمو با هانا خراب کنه من چند سال پیش سر ی دختر شرط بستم ک اگه بتونم اونو عاشق خودم بکنم و برام وارث بیاره دیگه با اعضا کاری نداشتن اون موقع شوگا و نامیو تهدید ب مرگ کردن اونا عزیز ترین کسام بودن و فکر میکردن من ادم بی احساسیم برای نجات اونا قبول کردم هانارو عاشقم بکنم تا برام وارث بیاره ک دهن عموم بسته بشه ک وارث دارم و این کارم شد اما متوجه شدم خودمم نسبت بهش علاقه ایی دارم و نتونستم جلو این عشقو بگیرم و ب واقعیت تبدیل شد عاشق ی دختر کیوت خشن لجباز شدم این عشق بینمون واقعی بود و ربطی ب اون شرط نداشت
تمام داستان اینه باید میسو پیدا کنم و ببینم اون بچه وافعا برای منه 😠
هانا
رسیدم خونه نامی از قبل بهم کلید داده بود وسایلمو جمع کرده بودم از عمارت جیمین و اومدم اینجا چراغا روشن بود فکردم نامجون از جشن برگشته
اشکامو سریع پاک کردم و خودمو اماده برای باز جوییش شدم سر خواستگاری جیمین
هانا. نامیی اوپاا کجایی
یهو ی خانمی از اشپز خونه اومدش بیرون
خانم. بفرمایید خانم با کی کار دارید
هانا. من با نامجون کار داشتم شما اینجا چیکار میکنید تا جایی ک میدونم کسی تو اینجا نیست جز نامی
خانم. اول ک شما کلیدو از کجا اوردید و با نامی چ نسبتی داری ک اومدی 🤔
هانا. من خواهرشم اما شما
خانم. خوا.. خواهرشش هانااا دخترممم
منو گربغلش خال پشت گردنشو دیدم یاد مامانم افتادم بوی عطر اونم میداد بغضم گرفت
هانا. خودتی مامان خودتی
یونا. اره دخترم خودمم هق قربونت بشم من چقدر بزرگ شدییی چقدر خوشگل شدی هق الهی بگردم عزیزم
هانا. عاشقتم مامانیی چقدر دلتنگت بودم هق
همدیگرو بغل کردیم ازش پرسیدم بابا کجاست گفت بیرونه شب میاد نشستیم کلیی درمورد سفرشون ماجرا گفت بهش گفتم من ی مافیام و همچیو میدونم بهم افتخار میکرد حتی قضیه خون اشام شدنممم گفتم یکمی حرف زدیم سرم حسابی درد میکرد رفتم بالا اتاق نامی دراز کشیدم ک چشام گرم شد و خوابیدم
نصفه شب
اینم از این پارت خدایی سرم داره میترکه وگرنه بیشتر پارت میزاشتم بقیشم فردا میزارمم 🥺♥💜🖇🔗🖤
۳۷.۶k
۰۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.